ریشه لغوی "کربلا" چیست؟/ ماجرای شعری که در "عالم برزخ" خوانده شد!
ریشه لغوی

ریشه لغوی "کربلا" چیست؟/ ماجرای شعری که در "عالم برزخ" خوانده شد!

تسنیم/ آیین شعرخوانی عاشورایی «قیامتِ دنیا» با حضور جمعی از شاعران آیینی کشورمان برگزار شد.

در این برنامه مرتضی امیری اسفندقه، رضا اسماعیلی، محمدجواد آسمان، سعید بیابانکی، زهیر توکلی، محمود حبیبی‌کسبی، محمدمهدی سیار، علی داوودی، میلاد عرفانپور، احمد علوی،  امید مهدی‌نژاد، فریبا یوسفی و ... شعرخوانی کردند.همچنین در آیین شعرخوانی عاشورایی از حمیدرضا آزادگان، یکی از مدیران پروژه انتقال ضریح حضرت اباعبدالله الحسین(ع) از قم به کربلا و مستندنگار کتاب «شش گوشه» (خاطرات نصب ضریح مطهر سیدالشهدا) به عنوان خادم فرهنگ عاشورایی تجلیل شد.در ابتدای این جلسه ایوب دهقانکار مدیرعامل خانه کتاب سخنرانی کرد و پس از آن نوبت به شعرخوانی‌ها رسید.زهیر توکلی اولین شاعری بود که در این جلسه شعرخوانی کرد. او سروده‌ای به اباعبدالله الحسین تقدیم کرد. ای پیشتر از آن که بیاغازد آدمیبرپا شده برای تو در عرش، ماتمیهرجا دکان عشق است آنجاست کربلاهرجا که قطره اشکی، ارزد به عالمیتالار آگهیّ و گواهی است جان مندرمن طنین تو که تو آن اسم اعظمیشد صلح، برقرار در اقلیم جان مندر من قدم گذار به شادی و خرّمیبیرون ز خویش آمده‌ام پیشواز تواول شما بفرما بر من مقدّمیاینجا که نیست جز تو و یاد عزیز توبهر غریب منزوی ات یار محرمیصیاد من! کمان بکش و رحم هم نکنآهوی این حرم که شدی از که می‌رمی؟...محمود حبیبی کسبی شاعر دیگری بود که در این جلسه شعرخوانی کرد. سروده او چنین بود: شنیدم از لب باد صبا، حسین حسیننوای ما، دم ما، شور ما حسین حسینکتبیه سینه‌زن و باد نوحه‌خوان شده استصدای زمزمه بادها، حسین حسینهمه اهالی یک ملتند سینه‌زنانسرود ملی اهل عزا، حسین حسینعجب غمی است به نامش، هر آنکه بسوختکه یکسره آتش به پا کرده است، حسین حسیندوباره جامه خونین زعرش آویزانچکیده در همه عرش خدا، حسین حسینلبم به ذکر دگر وا نمی‌شود، چه کنم؟چه کنم، شده است با لب من آشنا، حسین حسینگذشت عمر به زیر کتیبه‌های غمشهزار شکر شدم پیر با حسین حسینعلی علی است اگر ذکر شور و مستی ماشده دم غم ما ذکر یا حسین حسینبه لطف داده اجازه که نام او ببریموگرنه ما به کجا و کجا حسین حسین؟گریست دیده ناپاک من هم از داغشاز آن که زنده کند مرده را حسین حسینسعید بیابانکی در بخش دیگری از این جلسه دو شعر خواند. پیاده می‌روی ای عطر گل چمن به چمنتو را شنیده‌ام از این و آن دهن به دهننسیم روضه خونین دلان پراکنده استشمیم نافه زلف تو را ختن به ختن...**مصطفی محدثی خراسانی چهارمین شاعری بود که در این جلسه شعرخوانی کرد. مبارک باد بر آیینه‌ها خورشیدبر پروانه‌ها آتش، بر پیمانه‌ها ساقیبهار شور و مشتاقیمبارک باد خون، خون خدادر رگ رگ هستیمبارک باد این جوششمبارک باد این مستییکبار رسید و بار دیگر نرسیدپرواز چنین به بال باور نرسیدهرچند که عمر نوح را پیدا کردتاریخ به سن درک اصغر نرسید**اگر چه باغ پر از لاله تو پرپر شدزمین برای همیشه شهید پرور شدزمین برای همیشه به قصد یاری توتمام، پاسخ آن پرسش مکرر شدزمین به یمن نفس‌های عاشقانه توبهارخانه دل‌های دردباور شدتو ذوالفقار شدی با دو تیغ در دو نبردجهاد اکبر تو هم رکاب اصغر شدچه کیمیا به زمین ریخت حلق تشنه توکه خاک در نفس آسمان معطر شدبه ظهر واقعه آدم به نام تو بالیداگر چه چشم تمام پیمبران تر شدمحمد جواد شاهمرادی (آسمان) سروده خود را این‌چنین به شهدای کربلا تقدیم کرد. سخنی ز کرب‌وبلا بگو، نفسی از آن‌چه که دیده‌ایدو سه بیت تازه و تر بخوان، که چه دیده‌ای، چه شنیده‌ایچه خوش آن که موسم اربعین، برسد به موکب واپسینبه زیارت شه ملک دین، تو رسیده‌ای که رسیده‌ایچه خبر ز خیل پیاده‌ها، ز دعای هر شب جاده‌هاکه خدا کند شب عمر ما، برسد به وصل سپیده‌ای...دو قدم به تاول پا برو، دو قدم به قد دوتا بروکه از آن به سجده تو سربلند و سبک پری، که خمیده‌ایهمه خواهشم بود از خدا، که شوم شهید ره ولاولی آه از این دل مبتلا، دل از قفس نرهیده‌ایبه لبان تشنه‌ی سیدالشهدا قسم، که نمی‌رسمبه چنان مقام رفیعی و به چنین صفات حمیده‌ایپرش بلند هما کجا و دل شکسته‌ی ما کجابه همین خوشم که ادا کنم غزلی به مدح قصیده‌ایعلی داودی در بخش دیگری از این جلسه برای شعرخوانی دعوت شد. اگر خنجر ببارد دوست دارم، اگر زخمی بکارد دوست دارممرا شمشیرها در بر بگیرید، اگر او دوست دارد، دوست دارمدر خبرها آه اما در نظر آیینه بود، پرغبار اما رخ خورشید در آیینه بوداز حرم تا قتلگه هر جا افتاده پیکری، رد و پای نور دیدم، هر اثرآیینه بودکربلا آیینه باران بود، دیدم هر طرف چشم‌های روضه‌خوانان خشک و تر آیینه بود...معنی عجیب «کربلا» که سال‌ها مانده استمرتضی امیری‌اسفندقه شاعر نام‌آشنای کشور مهمان دیگر این جلسه بود که به روی صحنه دعوت شد.او در سخنانی گفت: مطلبی را در یادداشت‌های دکتر سیدجعفر شهیدی درباره واقعه کربلا دیده بودم. ایشان نوشته بودند که واژه کربلا از دو بخش «کرت» و «علا» تشکیل شده است. کرت به معنای مرزعه و علا به معنای خداوند و مجموعاً این لغت به معنای مزرعه خداوند است اما پس از آنکه آن واقعه در این محل رخ داده است معنای غم و اندوه بر معنای قبلی آن غلبه کرده است.وی اضافه کرد: با خودم فکر می‌کردم که این عبارت چه قدر عجیب است و چه کِشتی در آنجا رفته داده که تا امروز هم بار داده است. من هم این عبارت را در قصیده‌ای ترجمه کردم که با این ابیات آغاز می‌شود:چشمه چشمه می‌جوشد خون اطهرت این جا کور می‌کند شب را، برق خنجرت این جاچشمه چشمه می‌جوشد، از دل زمین هر شبخون اصغرت آن جا، خون اکبرت اینجااین ضریح شش گوشه، حجّ پاکبازان استآب می‏‌شوم از شرم، در برابرت این جا...امیری اسفندقه در بخش دیگری از سخنان خود گفت: حضرت سیدالشهدا برای جناب حر فرموده‌اند که «الحرُ حرٌ». با خودم فکر می‌کردم که چرا یزید از نام اصلی او یعنی «حر بن یزید ریاحی» افتاده است؟ در این راستا شعری را منسوب به امام حسین دیدم که در آن آمده بود: «فَنِعْم َ الْحُرّ حُرّ بنی ریاح»؛ دیدم در اینجا هم عبارت یزید افتاده است. این اتفاق تحت تاثیر ضرورت وزن شعری هم نبوده است. بنابراین فهمیدم که وزن حضرت حر آن قدر بالا رفته است که عبارت یزید از اسم او افتاده است و ثانیاً او نسبتی با یزید نداشته است. در شعری گفته شد که:حسین آمد و آزاد از یزیدت کردخلاص از زندان وعده و وعیدت کردمحمدمهدی سیار نیز  شعر عاشورایی خواند؛ سروده‌ای تقدیم به حضرت علی اصغر (ع) و شعری در سوگ حضرت علی اکبر (ع)دل نگران است دلم، دل نگران استجامه دران است غمت، جامه دران استداغ جوان سخت‌تر از داغ جهانی استداغ جوان است تو را، داغ جوان استچیست به جز صبر و وفا بار امانتبار گران است تو را، بار گران استحق مددی، هو مددی، حق مددی، هوورد زبان است تو را، ورد زبان استدور سر خویش بهل تا که بگرددتعزیه خوان است فلک، تعزیه خوان استداغ جوان داغ علی‌‌اکبر لیلاست،وقت اذان است، وقت اذان استدر پایان این شب شعر عاشورایی، مراسم تجلیل از حمیدرضا آزادگان، خادم‌الحسین و از خادمان فرهنگ عاشورایی برگزار شد.احمد علوی شاعر آیینی در این بخش گفت: در هر جایی از دنیا که حرمی برای  اهل بیت ساخته شده است، ردپایی از خدمات حمیدرضا آزادگان است.وی با نقل خاطره‌ای از محمدعلی مجاهدی (پروانه) گفت: امشب می‌خواهم هدیه‌ای به شعرا بدهم و خاطره‌ای را نقل کنم که تاکنون بیان نشده است. استاد مجاهدی برایم گفتند که به اتفاق آیت الله کشمیری روح یکی از مؤمنین که 250 سال پیش از دنیا رفته بود را احضار کردیم. وقتی روح این عالم را احضار کردیم، از آقای کشمیری خواستم که مرا به او معرفی کند اما او مرا می‌شناخت و گفت: «تو محمدعلی مجاهدی هستی!» متعحب شدم که مرا از کجا می‌شناسید؟ پاسخ داد: زمانی که زنده بودیم، شب‌های جمعه همراه با جمعی از دوستان شعر اهل بیت می‌خواندیم، زمانی که همه‌مان از دنیا رفتیم، این جلسه در عالم برزخ ادامه پیدا کرد. همیشه دنبال شعر خوب می‌گردم و چند وقتی است که اشعار شما (محمدعلی مجاهدی) را می‌خوانم.وی اضافه کرد: استاد مجاهدی تعریف می‌کرد که "برای صحت ادعای او دنبال نشانه می‌گشتم پس از آن روح پرسیدم که کدام شعرم خوب است و او یکی از شعرهایی که به‌تازگی چاپ شده است را خواند." استاد مجاهدی در ادامه می‌پرسد که این شعر چند بیت است و او پاسخ می‌دهد" 14 بیت. استاد مجاهدی می‌گوید نه، 13 بیت است اما روح آن مؤمن پاسخ می‌دهد که یکی از بیت‌های شعر شما در چاپخانه جا افتاده است! با نقل این خاطره خواستم این مژده را به شما بدهم که شعرهای ما در این دنیا به پایان نمی‌رسد و در جاهای دیگر هم خوانده می‌شود.علوی در پایان این جلسه یکی از اشعار خود را خواند:ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشتبی قرار بی قرار آمد، قرارش را نداشتبر رکاب خود نگین سرخ خاتم را ندیدبر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشتسال‌ها پا در رکاب حضرت خورشید بودبر رکاب اما سوار کهنه کارش را نداشتخوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شددشت تاب گام‌های استوارش را نداشتلحظه‌هایی را که بی او از سفر برگشته بودلحظه‌هایی را که اصلاً انتظارش را نداشتیال‌هایش گیسوانی غوطه ور در خاک وخونچشم‌هایش چشمه‌ای که اختیارش را نداشتاسب بی‌صاحب شبیه کشتی بی‌ناخداستصاحبش را، هستی اش را، اعتبارش را نداشت...

همچنین ببینید

حملات گسترده رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان

حملات گسترده رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان

منابع از حملات گسترده ارتش رژیم صهیونیستی به مناطقی در جنوب لبنان خبر دادند.