عقیق/ رساندهام به حضور تو قلب عاشق رادل رها شده از محنت خلایق رادلی که پر زده تا کوچهباغهای بهشتکه غرق نور و تبسم کنی دقایق رانگاه کن به دلِ خسته از تحیرهاببار جرعهای از کوثر حقایق رامسیح عشقی و یک گوشهچشم تو کافیستکه با رضای تو دارم رضای خالق رامرید صبح نگاه تو میبرد از یادمگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟تو ماه روشنِ من در قنوت نیمهشبیهنوز سهم جهان است از تو تشنهلبی!دلیلها همه با عشق مستند میشدتو آمدی پر و بالی دهی به این دلهابه پای درس تو هفت آسمان رصد میشدخوشا به حال دلی که عروج را فهمیدمسیر روشن تو از بهشت رد میشدمیان آن همه شاگرد شد سعادتمندکسی که مذهب عشق تو را بَلَد میشدنفس زدی و جهان را حیات بخشیدیتجلیات الهی، الی الابد میشدشدهست جلوهگر از هر کرانه آیاتتجهان نشسته سر سفرۀ روایاتت...غبار مقدم تو عطر آشنا داردبرای دیدهام اعجاز کیمیا داردگدای خانه به دوش توام، قبولم کنگدای تو به جز این آستان کجا دارد؟دگر چه جای گلایه ز فقر میماندکسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارددل شکستۀ من حرفهای ناگفتهدل شکستۀ من شوق التجا داردکسی که بوده تمام وجودش از جودتدر آستانهات امشب دو خط دعا داردهمیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیعهمیشه حسرت دیدار کربلا داردچه میشود همۀ عمر با شما باشمغبار صحن تو و صحن کربلا باشمیوسف رحیمی
به پیج اینستاگرامی «کم خبر» بپیوندید