رقص تزار در سرزمین شام
رقص تزار در سرزمین شام

رقص تزار در سرزمین شام

شرق/متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنای تایید تمام یا بخشی از آن نیست

احمد وخشیته/ یک سال بیشتر از آغاز سده ۱۴ خورشیدی نگذشته بود که در هفتم دی ۱۳۰۱ (۲۹ دسامبر ۱۹۲۲) اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به وجود آمد. در واقع کمی پیش‌تر و به دنبال انقلاب اول در اسفند ۱۹۲۵، نیکلای دوم، آخرین تزار روسیه، سقوط کرد تا حکومت 300‌ساله رومانوف‌ها به پایان برسد و به دنبال انقلاب دوم در ۱۶ آبان ۱۲۹۶، بلشویک‌ها به رهبری لنین به قدرت رسیدند. اغراق نیست اگر بگوییم روی‌کار‌آمدن بلشویک‌ها همه چیز را در این کشور دستخوش تغییر کرد. دستگاه سیاست خارجی روسیه که به فرمان لنین به کمیساریای خلق برای امور خارجه تغییر نام داده بود، در همان ابتدا به رهبری تروتسکی، مذاکره با آلمان‌ها را آغاز و خروج روسیه از جنگ جهانی اول را اعلام کرد؛ البته با پرداخت غرامتی سنگین به آلمان‌ها و مهم‌تر از آن، واگذاری بخش درخور ملاحظه‌ای از زمین‌های روسیه.نگاه شوروی به خاورمیانه میان سال‌های ۱۳۰۱ تا ۱۳۷۰اگرچه خاورمیانه در ابتدا جایگاه درخور توجهی در سیاست خارجی شوروی نداشت، اما به نظر می‌رسد دو عامل سبب شد تا دیپلماسی کرملین در این منطقه پویا شود؛ نخست صدور انقلاب به واسطه حمایت‌ها از جنبش‌های آزادی‌بخش و دیگری رقابت با غرب.البته به نظر می‌رسد رویکرد شوروی در قبال خاورمیانه، در ابتدا با یک تناقض مواجه است؛ به این معنا که شوروی در واقع تلاش می‌کرد خود را به‌عنوان یک بازیگر مستقل جدید در نظام بین‌الملل تعریف کند و به دنبال ایدئولوژی انقلابی خویش، موقعیت برتر جهانی را کسب کند. برای دستیابی به این هدف، دو نگاه وجود داشت که می‌توان گفت در تقابل با یکدیگر بودند؛ از یک سو ایجاد رابطه با کشورهای غربی را دنبال می‌کرد و از سوی دیگر دنبال گسترش نفوذ در خاورمیانه از طریق حمایت از جنبش‌های آزادی‌بخش ملی بود. در واقع به نظر می‌رسد که این تقابل برگرفته از تفاوت نگاه گئورگی چیچرین، کمیسر خلق امور خارجه شوروی که سکان سیاست خارجی را به دست داشت، با شخص ولادیمیر لنین بود. در واقع برخلاف چیچرین که معتقد بود شوروی در دیپلماسی خویش باید ایده صدور سوسیالیسم را کنار بگذارد و روابط عادی با کشورهای غربی را دنبال کند، لنین باور داشت سیاست خارجی باید با انگیزه‌های ایدئولوژیک مطابقت داشته باشد و لازم است که دیپلماسی شوروی، صدور انقلاب جهانی سوسیالیستی را دنبال کند. با مرگ لنین در ۳۰ دی ۱۳۰۲، استالین رهبری شوروی را به دست گرفت و گسترش نفوذ شوروی در خاورمیانه را تعقیب کرد. استالین معتقد بود هر جنبش و کشوری که در تقابل با اردوگاه سرمایه‌داری باشد، ‌سوسیالیست است و باید از آن حمایت کنیم؛ از همین رو از ایجاد احزاب کمونیست در این منطقه حمایت می‌کرد. اما به نظر می‌رسد پس از جنگ جهانی دوم و به دنبال انشعاب متحدان در ائتلاف علیه هیتلر، رهبران شوروی به این درک رسیدند که با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک خاورمیانه، اقدامات فعال شوروی در این منطقه، تأثیر شگرفی بر افزایش اقتدار این کشور در صحنه بین‌المللی خواهد داشت. از سوی دیگر، در این ایام، عامل انرژی نقش بسزایی در صحنه بین‌المللی پیدا کرد و خاورمیانه تبدیل شد به محل رقابت شوروی و آمریکا. در‌عین‌حال به نظر می‌رسد که خاورمیانه در اولویت دوم سیاست خارجی شوروی قرار داشت؛ چرا‌که جایگاه نخست از آنِ اروپای شرقی بود که اردوگاه اصلی شوروی سوسیالیستی در تقابل با نظام سرمایه‌داری غرب محسوب می‌شد. پس از استالین در زمان خروشچف نیز شوروی همین سیاست‌ها را البته قدری منعطف‌تر ادامه داد. در این ایام، مسکو تمرکز بیشتری برای تأمین تسلیحات و آموزش نظامی با کشورهای خاورمیانه داشت.رفتار شوروی در قبال موضوع فلسطین نیز میان این سال‌ها شایان تأمل است. شوروی در سال ۱۳۲۷ از ایجاد کشور اسرائیل در قلمرو فلسطین حمایت کرد و در اولین جنگ اعراب و اسرائیل که به جنگ استقلال اسرائیل شهرت دارد، طرف اسرائیل را گرفت و به او کمک نظامی کرد. همچنین مسکو نقش مهمی در به عضویت درآمدن اسرائیل در سازمان ملل در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۲۸ داشت. از سوی دیگر، در جنگ شش‌روزه اعراب و اسرائیل در خرداد ۱۳۴۶، نه‌تنها تل‌آویو را محکوم، بلکه روابط خود را نیز با این کشور قطع کرد. به دنبال این سیاست، از این فرصت برخوردار شد که صادرات سلاح‌های خود را به مصر، سوریه، عراق، لیبی، یمن، سومالی و دیگر کشورهای جهان عرب آغاز کند و مسکو موفق شد مصر و سوریه را بسیار به خود نزدیک کند؛ اما این اتفاق فرصتی را نیز فراهم آورد تا اسرائیل و آمریکا به یکدیگر نزدیک‌تر شوند. با وجود این، هنگامی که به موجب جنگ یوم‌کیپور در آبان ۱۳۵۲، کشورهای عربی فروش نفت خود به غرب را متوقف کردند، مسکو صادرات نفت خویش را آغاز کرد که باعث ایجاد نخستین اصطکاک مسکو و سازمان اوپک شد.شوروی حتی میان این سال‌ها تلاش کرد با ایران که هم‌گرایی با آمریکا را دنبال می‌کرد نیز همکاری‌های اقتصادی و نظامی داشته باشد که این امر به اجرائی‌شدن چند پروژه عظیم ازجمله کارخانه ماشین‌سازی اراک (۱۳۵۰) و کارخانه متالورژی اصفهان (۱۳۵۱) منجر شد. در سال ۱۳۵۳ روابط رسمی دوجانبه میان شوروی و سازمان آزادی‌بخش فلسطین برقرار شد و به دنبال آن، دفتر نمایندگی آن در مسکو افتتاح شد و در نهایت در سال ۱۳۶۹ به سفارت فلسطین در روسیه تبدیل شد.یکی از اقدامات کرملین در خاورمیانه که پیش از فروپاشی شوروی تأثیر به‌شدت منفی بر موقعیت این کشور که در جنگ سرد با ایالات متحده به سر می‌برد، گذاشت، لشکرکشی نیروهای نظامی شوروی به افغانستان در نخستین روزهای دی‌ماه ۱۳۵۸ بود. شوروی دلیل این تصمیم را تأمین امنیت مرزهای جنوبی خود و حمایت از حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطرح کرد؛ اما با این اقدام در انزوای نسبی قرار گرفت. گفته می‌شود که در 10سالی که این لشکرکشی به طول انجامید، از حدود ۶۲۰ هزار نیرویی که به این منطقه اعزام شدند، تقریبا ۱۵ هزار سرباز کشته و ۵۴ هزار نفر نیز زخمی شدند. در نهایت ۲۶ بهمن ۱۳۶۷ آخرین سرباز شوروی افغانستان را ترک کرد؛ تنها سه سال پیش از فروپاشی.نگاه روسیه به خاورمیانه میان سال‌های ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۰فروپاشی شوروی در پنجم دی ۱۳۷۰ یکی از مهم‌ترین رویدادهای قرن اخیر بود که ساختار نظام بین‌الملل را با دگرگونی عظیمی روبه‌رو کرد. به دنبال شوک بزرگ این رویداد تاریخی بر سیاست داخلی روسیه و بحران بزرگ مالی ناشی از آن که با خود آشفتگی و هرج‌ومرج داخلی را نیز همراه داشت،‌ سیاست‌ خارجی روسیه به یک خواب زمستانی بیش از یک‌دهه‌ای فرو‌رفت.به نظر می‌رسد با آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری ولادیمیر پوتین در سال ۱۳۸۳، به دنبال سامان اوضاع داخلی در روسیه، مسکو تلاش کرد روابط نزدیکی را با شرکای سنتی خود نظیر عراق، مصر، الجزایر و لیبی ایجاد کند. پوتین در اردیبهشت ۱۳۸۴ در گفت‌وگو با روزنامه مصری الاهرام، تأکید کرد که روسیه روابط ویژه و بسیار نزدیکی با جهان عرب دارد و به سنت‌های اتحاد جماهیر شوروی ادامه می‌دهد. در واقع مسکو تلاش کرد همچون زمان شوروی، روابط خود را با تمامی طرفین در خاورمیانه حفظ کرده و بر نقش میانجیگری مسکو در حل موضوع بحران فلسطین-اسرائیل تأکید کند. در همین راستا در بهمن همان سال، نخستین کشور غیراسلامی بود که رهبران جنبش مقاومت فلسطین برای انجام مذاکرات به آنجا رفتند.با وجود این‌، کرملین همچنان در خواب زمستانی پس از فروپاشی به سر می‌برد و یک سیاست ‌خارجی منفعل را دنبال می‌کرد و بیشتر بر سر‌و‌سامان‌دادن به مشکلات داخلی خود معطوف بود. در این میان، بهار عربی و به‌ویژه تجربه لیبی در سال ۱۳۹۰، تلنگر محکمی بر روسیه وارد کرد و سبب شد کرملین در موضوع سوریه از انفعال خارج شود که نهایتا در سال ۱۳۹۵ وارد فاز نظامی- عملیاتی در سوریه شد. میان سال‌های ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۰ چند عامل وجود داشت که سبب شد روسیه به قدرت برتر فرامنطقه‌ای در خاورمیانه تبدیل شود: نخست آنکه سیاست خارجی ایالات متحده گذار از خاورمیانه به شرق آسیا برای مهار چین را دنبال می‌کرد. دوم اینکه با به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا، فرانسه و آلمان به سمت روسیه چرخش کردند و مسکو توانست از حمایت آنها در حل بحران سوریه بهره بگیرد. این موضوع به کرملین کمک کرد تا موقعیت خود را به‌عنوان یک قدرت فرامنطقه‌ای در نظام بین‌الملل احیا کند که در جست‌وجوی چندجانبه‌گرایی با توسل به شرکای غربی خود و چین است. سوم اینکه خروج آمریکا از برجام سبب شد که تهران به مسکو بسیار نزدیک شود و کرملین این شانس را پیدا کرد که به نقش‌آفرینی در حل بحران پرونده هسته‌ای ایران نیز بپردازد. سرانجام اینکه سیاست‌گذاری برای کنترل قیمت نفت باعث شد همکاری‌های روسیه و عربستان در اوپک‌پلاس بسیار نزدیک شود که این موضوع بر جنبه‌های دیگر همکاری نیز تأثیر گذاشته است.اکنون در آستانه ۱۴۰۰، اغراق نیست اگر بگوییم روسیه به مهم‌ترین قدرت فرامنطقه‌ای در خاورمیانه تبدیل شده است که بر‌خلاف دوران شوروی در سال‌های ابتدایی این سده، یک سیاست ‌خارجی واقع‌گرایانه و عمل‌گرایانه مبتنی بر موازنه تهدید را در خاورمیانه دنبال می‌کند و با هر‌یک از بازیگران این منطقه، منافع و شراکتی را تعریف کرده است؛ خواه آنکه ممکن است این شرکا با یکدیگر در وضعیت تقابلی قرار داشته باشند. اگرچه به نظر می‌رسد در دوران ریاست‌جمهوری جو بایدن، این موقعیت روسیه با چالش روبه‌رو شود و ابتکار‌عمل‌های مسکو را تحت تأثیر قرار دهد.سیاست‌گذاری مطابق با آخرین دکترین کرملیندهم آذر ۱۳۹۵ آخرین سند «مفهوم سیاست خارجی» امنیت ملی روسیه به شماره N640 از سوی ولادیمیر پوتین امضا و ابلاغ شد؛ فرمانی که با وجود عبور چهار سال از آن، همچنان به‌عنوان جدیدترین راهبرد رسمی در این حوزه در فدراسیون روسیه به‌شمار می‌آید. مطابق این دکترین، اولویت‌های استراتژیک کرملین در سیاست ‌خارجی نیز مشخص شده است؛ از‌این‌رو در فصل چهارم آن پس از پرداختن به خارج نزدیک (اوراسیا)، اتحادیه اروپا، آمریکا و شرق آسیا، نوبت به خاورمیانه و شاخ آفریقا می‌رسد. آغاز توجه به خاورمیانه از بند ۹۲ آغاز می‌شود که در آن مسکو بر تلاش برای مقابله با تروریسم بین‌المللی در این منطقه تأکید دارد و اشاره می‌کند اگرچه میان روسیه و ایالات متحده اختلاف‌هایی وجود دارد، اما باید اساس کار طرفین، احترام به حاکمیت و تمامیت ارضی کشورهای این منطقه باشد و حق تعیین سرنوشت بر عهده شهروندان آن کشورها و بدون دخالت خارجی صورت پذیرد.در واقع در این بند مسکو به دنبال آن است که با استفاده از ظرفیت خود به‌عنوان یک عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، به‌‌عنوان یک میانجی در حل بحران‌های منطقه خاورمیانه، به‌ویژه موضوع سوریه و همچنین روند صلح اعراب و اسرائیل بهره ببرد. با این وجود، اگرچه مسکو همچنان مهم‌ترین قدرت فرامنطقه‌ای در سوریه و روند صلح آن به‌شمار می‌آید، اما پروژه عادی‌سازی روابط اعراب و اسرائیل به نام دونالد ترامپ ثبت شد.رویکرد سیاست خارجی کرملین به‌طور مشخص در قبال سوریه به بند ۹۳ باز‌می‌گردد که با تأکید بر بیانیه ژنو، از وحدت و استقلال جمهوری عربی سوریه به‌عنوان یک کشور سکولار، دموکراتیک و کثرت‌گرا که نمایندگان تمامی اقوام را شامل می‌شود، حمایت می‌کند. اما نکته شایان تأمل اینجاست که برای نخستین‌بار به نام «جمهوری اسلامی ایران» نیز در سند سیاست خارجی کرملین اشاره شده تا به موجب بند ۹۴، بر توسعه خط‌مشی همه‌جانبه همکاری‌ها با ایران تأکید شود. کرملین در ادامه این بند به اهمیت اجرای کامل توافق برجام متناسب با تصمیمات آژانس شورای حکام تکیه می‌کند. در بند ۹۵ بر روابط دوجانبه میان روسیه و کشورهای عربی در چارچوب مشخصی اشاره می‌کند و بر گفت‌وگوی استراتژیک میان مسکو و کشورهای عربی خلیج فارس تصریح دارد. در بند ۹۶، گسترش روابط با جهان اسلام را پر‌رنگ می‌کند و از همین رو تأکید دارد که کشورش باید از فرصت شرکت در سازمان‌ همکاری‌های اسلامی به‌عنوان عضو ناظر، کمال بهره را ببرد.در پایان نگاه روسیه به این منطقه، نوبت به جمهوری افغانستان در بند ۹۷ می‌رسد که به‌صراحت در آن آورده شده است ادامه بی‌ثباتی در این کشور، تهدیدی جدی برای روسیه و دیگر کشورهای مشترک‌المنافع است. مطابق نگاه کرملین، روسیه باید از تمام ظرفیت‌های بین‌المللی برای حل بحران افغانستان و تحقق صلح در این کشور بهره ببرد.برایند نگاه کرملین مطابق بندهای ۹۲ تا ۹۸ در آخرین سند مفهوم سیاست خارجی روسیه، نشان می‌دهد روسیه در تلاش است با برقراری ثبات در وضع موجود این منطقه، افراط‌گری و تروریسم را به حداقل برساند و از گسترش و انتقال آن به خارج نزدیک خویش (کشورهای حوزه CIS) و نزدیکی مرزهای خود جلوگیری کند. طبیعی است در این شرایط هر‌گونه ظهور بحران جدید، همچون بر‌هم‌خوردن برجام را بادی بر آتش زیر خاکستر در خاورمیانه می‌داند و برای کاهش تهدید‌ها علیه منافع ملی خویش،‌ تلاش دارد اصطکاک میان قدرت‌های منطقه را به واسطه موازنه تهدید، کنترل کند. البته در این میان فرصت مناسبی نیز برای مسکو است تا از انزوا خارج شود و به واسطه نقش محوری در بحران‌های خاورمیانه، قدرت چانه‌زنی بیشتری در مقابل قدرت‌های غربی پیدا کند. 

همچنین ببینید

سفر قریب الوقوع رافائل گروسی به تهران

سفر قریب الوقوع رافائل گروسی به تهران

مهر : «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پس از دیدار با «محمد اسلامی»، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در وین از برنامه خود برای سفر به ایران در آینده‌ نزدیک خبر داد.