علیه دشمن مشترک
علیه دشمن مشترک

علیه دشمن مشترک

هم میهن/متن پیش رو در «هم میهن» منتشر شده و انتشارش در «کم خبر» به معنای تایید آن نیست

شراکت استراتژیک ایران و چین و تاثیر آن بر آینده هژمونی آمریکا در خلیج‌فارس

بازار

علی صالح-عضو دپارتمان مطالعات صلح دانشگاه برتفورد/ زکیه یزدان‌شناس-مدیر گروه مطالعات چین و ایران در مرکز تحقیقات استراتژیک| سرلشکر باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح ایران در سفر سال 2020 خود به پکن به شباهت‌های محیط امنیتی خلیج‌فارس و دریای چین جنوبی اشاره کرد و گفت که ایران و چین، هر دو در محاصره متحدان آمریکا در این مناطق قرار دارند. از سال 2003، ایران در مرزهای شرقی، غربی و جنوبی خود توسط نیروهای آمریکایی محاصره شده است. این مداخلات همزمان با تحریم‌های اقتصادی علیه تهران بوده است که بعدها توسط دونالد ترامپ به‌عنوان بخشی از استراتژی فشار حداکثری با هدف مجبور کردن ایران به مذاکره مجدد درباره توانایی نظامی و رفتار منطقه‌ای‌اش تقویت شد. این روندهای منطقه‌ای و بین‌المللی، توسط تهران به‌عنوان تهدیدهای وجودی تلقی شده است. بنابراین، ایران یک استراتژی امنیتی جدید «دفاع در عمق» را برای مقابله با تهدیدات امنیتی آغاز کرده است. درگیری‌های طولانی و پرهزینه در خاورمیانه در سه دهه گذشته توانایی ایالات متحده برای هزینه کردن درآمدهای عمومی برای امنیت و ثبات خاورمیانه را تضعیف کرده است. در این شرایط چالش‌برانگیز، واشنگتن برای پوشاندن کاهش نقش خود و همزمان حفظ تعادل نسبی در منطقه، به دنبال افزایش مشارکت قدرت‌های منطقه‌ای مانند عربستان سعودی و اسرائیل برای کنترل قدرت ایران بود. ایران نیز از چین دعوت کرد تا توازن قوا در منطقه را حفظ کند. ناصر هادیان، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران، معتقد است که توافق 25ساله بین چین و ایران یک فرصت استراتژیک مهم برای ایران است زیرا اروپا و ایالات متحده را تشویق می‌کند تا روابط خود با ایران را تغییر دهند تا از نزدیک شدن ایران به چین جلوگیری کنند. هادیان، استدلال می‌کند که روابط جدید بدون شک موقعیت ایران را در خاورمیانه بهتر می‌کند و بر روابط این کشور با کشورهای همسایه تأثیر می‌گذارد.همکاری‌های زیرساختی دوجانبه در کمربندراهایران به‌دنبال جذب سرمایه‌گذاری چینی برای توسعه زیرساخت‌های خود است. تهران به‌دنبال الحاق به طرح کمربندراه و تبدیل شدن به یک قطب منطقه‌ای برای تحکیم موقعیت خود در شبکه‌های حمل‌ونقل منطقه‌ای و بین‌المللی است. پیوستن به کمربندراه و تبدیل شدن به یک مرکز منطقه‌ای به ایران کمک می‌کند تا اقتصاد خود را احیا کند. با این حال، مهمتر از آن، این تحول ایران را به بخشی غیرقابل انکار از زنجیره تامین جهانی تبدیل می‌کند. دستیابی به چنین موقعیتی، در آینده ایران را از تحریم‌های بیشتر در آینده مصون می‌دارد و ممکن است قدرت بازدارندگی این کشور را افزایش دهد. ایران برای رسیدن به این هدف به دنبال پیشبرد اقدامات زیر است: جذب سرمایه‌گذاری چینی برای توسعه جنوب استان سیستان‌وبلوچستان و منطقه مکران.ایران قصد دارد بندر جاسک را با کمک چین توسعه و تجهیز کند تا آن را به یک پایانه استراتژیک برای صادرات نفت تبدیل کند. پروژه خط لوله نفت گوره - جاسک در سال 2021 افتتاح شد. این خط لوله به طول هزار کیلومتر ظرفیت انتقال 300 هزار بشکه نفت در روز را دارد. افزایش ظرفیت این خط لوله و توسعه بندر جاسک ممکن است مسیر جایگزینی برای انتقال انرژی ایجاد کند و نیاز نفتکش‌های ایرانی را برای عبور از خلیج‌فارس و تنگه هرمز کاهش دهد. این موضوع به دلیل حضور سنگین نیروی دریایی آمریکا در خلیج‌فارس برای ایران اهمیت زیادی دارد. اتصال کریدور ترانزیتی پاکستان - ایران – ترکیه (ITI) به کریدور اقتصادی چین - پاکستانکریدور ITI در سال 2009 در چارچوب سازمان همکاری اقتصادی (ECO) راه‌اندازی شد، اما به دلیل مشکلات فنی متوقف شد. سرانجام، در پایان سال 2021، کریدور ITI دوباره فعالیت خود را از سر گرفت. در مقایسه با مسیرهای دریایی، استفاده از کریدور راه‌آهن ITI می‌تواند زمان سفر را به نصف (5/11روز) کاهش دهد. حدود 2600 کیلومتر از این مسیر ریلی از ایران می‌گذرد. اتصال ITI به کریدور اقتصادی چین و پاکستان که تا به امروز پیشرفته‌ترین کریدور کمربندراه است، ایران را در پروژه بزرگ کمربندراه چین قرار می‌دهد و به تهران کمک می‌کند تا از اقدام ترکیه برای دور زدن ایران جلوگیری کند. کریدور سیاحتی زیارتیهدف اصلی این کریدور اتصال ریلی پاکستان به عراق و سوریه از طریق ایران است. عملیاتی شدن این کریدور و اتصال آن به کریدور اقتصادی چین و پاکستان به‌طور قابل‌توجهی موقعیت ژئواستراتژیک ایران را تقویت خواهد کرد. این کریدور می‌تواند نقش ایران را در یکی دیگر از کریدورهای مهم کمربندراه یعنی کریدور چین - آسیای مرکزی - آسیای غربی برجسته کند. این امر باعث گسترش نفوذ منطقه‌ای ایران در سراسر خاورمیانه خواهد شد. اولین گامی که ایران برای رسیدن به این هدف برمی‌دارد، تکمیل خط ریلی 35 کیلومتری شلمچه در جنوب غربی ایران به بصره در عراق است.

خاورمیانه و نقش آن در سیاست خارجی چیناستراتژی چین در خاورمیانه از طریق دو رویکرد اصلی سیاستی اجرا می‌شود: اول اینکه چین به‌دنبال ایجاد روابط متعادل و پایدار با همه کشورهای خاورمیانه به‌ویژه قدرت‌های بزرگ در منطقه خلیج‌فارس است. پکن با اتخاذ منطق توسعه‌، ‌محور روابط راهبردی را با این کشورها بنا کرده است و توانسته از درگیری سیاسی بین کشورهای مختلف جلوگیری کند. حصول اطمینان از تامین منافع امنیت ملی چین در خلیج‌فارس مستلزم حداکثر اجتناب از درگیر شدن در رقابت منطقه‌ای بین عربستان سعودی و ایران است. توافق ایران و عربستان که در سال جاری توسط چین میانجی‌گری شد، به‌خودی خود و همچنین به دلیل اهمیت پکن به عنوان تسهیل‌کننده، تحولی بسیار مهم است. نقش ابزاری چین به‌عنوان میانجی، پیامدهای روشنی برای معماری امنیت منطقه‌ای خاورمیانه دارد و احتمالاً تغییراتی پیش‌بینی‌نشده اما خاص در داینامیک قدرت در منطقه خواهد داشت. این توافق موقعیت چین را به‌عنوان یک قدرت جهانی که قادر به اعمال نفوذ قابل‌توجه در سراسر خاورمیانه است نشان می‌دهد. معنای این تحول کاهش مداوم قدرت ایالات متحده در منطقه است و اینکه چین ممکن است میانجی قدرتمندی در خاورمیانه باشد و شهرت چین را به عنوان شریک با کشورهای منطقه افزایش داده و پکن را به‌عنوان یک منبع قابل اعتماد و مؤثر نشان می‌دهد. این توافق راه را برای عادی‌سازی روابط ایران با سایر کشورهای عربی مانند مصر، بحرین و اردن هموار می‌کند، و این تحولات این پتانسیل را دارد که به تحقق خاورمیانه «بدون حضور غرب» کمک کند. چین صراحتاً نشان داده است که برخلاف استراتژی عمدتاً ناکارآمد ایالات متحده در ادامه جنگ‌ها، اعمال تحریم‌ها و فشارهای سیاسی و ارائه کمک‌های نظامی احتمالی به متحدان، گاهی می‌توان مسائل منطقه را از طریق راه‌های دیپلماتیک حل کرد.روابط چین با کشورهای خاورمیانه در چارچوب دیپلماسی مشارکتی، تعریف و ارتقایافته است. چین تاکنون با 13 کشور منطقه قرارداد مشارکت امضا کرده است. از این میان پنج موافقتنامه تحت عنوان «مشارکت جامع راهبردی» و هشت موافقتنامه تحت عنوان «مشارکت راهبردی» به امضا رسیده است. شایان ذکر است که چین روابط خود را با کشورهای منطقه تنها در سطح مشارکت راهبردی همه‌جانبه تعریف کرده است. این کشورها عبارتند از عربستان سعودی، امارات متحده عربی، الجزایر، مصر و ایران. این ترکیب نشان می‌دهد که وزن سیاست چین در خاورمیانه بیشتر به سمت خلیج‌فارس است.در خلیج‌فارس، چین اکنون در موقعیت خوبی قرار دارد؛ به این معنا که به‌طور همزمان با ایران، عربستان سعودی و امارات مشارکت راهبردی همه‌جانبه امضا کرده است. روابط پکن با طرف عربی خلیج‌فارس قبلاً فعال شده است. این روابط به چین کمک می‌کند تا زنجیره‌های تامین و شبکه‌های تجاری در خلیج‌فارس را به آب‌های بین‌المللی متصل کند؛ به‌گونه‌ای که بتواند منافع تجاری خود را تضمین کند. در همین حال، ایران به دلیل اعمال مجدد تحریم‌ها پس از خروج دولت ترامپ از توافق هسته‌ای، نتوانسته سرمایه‌گذاری مستقیم چین را جذب کند. با این حال، این بدان معنا نیست که چین در درازمدت کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس را بر ایران اولویت خواهد داد. تهران و پکن بر سر یک قرارداد 25ساله چندبعدی به توافق رسیده‌اند و هر دو از این واقعیت آگاه هستند که برخی از جنبه‌های این قرارداد آینده‌محور خواهد بود. علاوه بر این، امارات و عربستان سعودی در مراحل ابتدایی شکل دادن به سیاست امنیتی مستقل خود هستند. به‌عنوان مثال، عربستان سعودی تولید موشک‌های بالستیک خود را آغاز کرده است و امارات متحده عربی به پکن اجازه داده تا با وجود مخالفت آشکار آمریکا، تأسیسات نظامی در بندر دریایی امارات را توسعه دهد. این کشورها تا همین اواخر زیر چتر امنیتی ایالات متحده قرار داشتند و تازه شروع به تعریف آژانس‌های امنیتی خود کرده‌اند. در این راستا، ایران به دلیل تلاش برای تدوین دکترین دفاعی مستقل خود پس از انقلاب اسلامی، بسیار جلوتر از کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس است.اگرچه بیش از یک دهه تحریم‌ اجازه نداده است که روابط دوجانبه ایران و چین به اندازه روابط چین و کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس در عرصه اقتصادی و تجاری رشد کند، اما ایران برای چین مزایایی نسبت به کشورهای عربی دارد؛ مزایایی که همسایگان ایران نمی‌توانند ارائه کنند. اول اینکه ایران پس از روسیه دومین ذخایر بزرگ گاز در جهان را دارد، زیرا بیش از 17 درصد از کل ذخایر گاز طبیعی جهان در اختیار ایران است. دوم اینکه ایران در سال‌های اخیر نتوانسته سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی را برای توسعه زیرساخت‌های انرژی و حمل‌ونقل خود جذب کند. این بدان معناست که ایران فرصتی بکر برای شرکت‌های چینی است. سوم اینکه ایران به دلیل جمعیت زیاد خود بازاری بالقوه با فرصت‌های فراوان برای اقتصاد صادرات‌محور چین است. چهارم اینکه ویژگی‌های جغرافیایی ایران در مقایسه با کشورهای عربی منطقه، جایگاه این کشور در توسعه کمربندراه را برجسته می‌کند و در نهایت، هر دو کشور روایت ضدهژمونیک مشابهی دارند که باعث می‌شود بیشتر به هم نزدیک شوند.

و اما وجه دوم سیاست چین این است که این کشور به‌دنبال ایجاد تعادل و کنترل نفوذ در خاورمیانه بدون دست زدن به اقدامات نظامی یا استقرار نیرو در منطقه است. این تصمیم، با تشدید رقابت چین و آمریکا در سال‌های اخیر تقویت شده است. در این راستا، پکن از یک‌سو قصد دارد روابط خود را با کشورهای منطقه که متحد آمریکا نیستند، تقویت کند. این فرصت بزرگی است که ایران سعی دارد از آن استفاده کند. از سوی دیگر، پکن تلاش می‌کند تا از خلأهای ایجادشده به دلیل کاهش دخالت ایالات متحده در خاورمیانه استفاده کرده و شکاف بین واشنگتن و شرکای منطقه‌ای را افزایش دهد. چین شبکه متحدان و شرکای آمریکا را یک تهدید می‌داند، بنابراین در حال حاضر از هر فرصتی برای تضعیف آن استفاده می‌کند.اهداف مشارکت راهبردی جامع ایران و چیناگرچه چین قراردادهای مشابهی را با دیگر بازیگران منطقه از جمله عربستان سعودی امضا کرده بود، اما آنچه شراکت چین با ایران را متمایز می‌کند ماهیت آشکار ضدآمریکایی این رابطه، استقلال سیاسی ایران از دیگر قدرت‌های بزرگ و نیاز فوری ایران به حمایت سیاسی و اقتصادی چین در رویارویی صریح خود با غرب است. چین ایران را به‌عنوان یک مکانیسم متعادل‌کننده در خاورمیانه می‌بیند. تهران و پکن مشارکت خود را براساس منافع و دیدگاه‌های مشترک ملی و بین‌المللی به سطح استراتژیک جدیدی توسعه داده‌اند. با این وجود، این بدان معنا نیست که قرار است یک رابطه متقارن شکل بگیرد. به‌هرحال، اکنون چین به‌عنوان یک قدرت بزرگ جهانی شناخته می‌شود، درحالی‌که ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای، هنوز به عنوان بخشی از پیرامون به حساب می‌آید. چین ضمن بهره‌برداری از نقش ایران به‌عنوان ابزاری برای تضمین توازن قدرت، می‌تواند همزمان از رویارویی مستقیم با ایالات متحده در منطقه اجتناب کند. چین ظرفیت نظامی لازم برای توسعه ردپای خود در خلیج‌فارس را ندارد و این نشان‌دهنده وابستگی چین به ایران به‌عنوان یک شریک منطقه‌ای است.با این وجود، یکی از ویژگی‌های ایران که این توافق را برای چین ارزشمند می‌کند، توانایی ایران در محدود کردن قدرت آمریکا در خلیج‌فارس است. ویژگی‌های منحصربه‌فرد جغرافیایی خلیج‌فارس و ضعف چین در رویارویی مستقیم نظامی با آمریکا، این کشور را به توسعه قابلیت‌های نظامی در راستای ایجاد عدم دسترسی سوق داده است. چین همچنین در حال توسعه قابلیت‌های پیشرفته این استراتژی از جمله موشک‌های بالستیک، هواپیماهای ضربتی، موشک‌های کروز و زیردریایی‌های مجهز به موشک‌های کروز ضدکشتی است. درحالی‌که قابلیت‌های ایران و چین با یکدیگر سازگار نیستند، اما چشم‌انداز مشترکی دارند. هر دو برای تحمیل هزینه‌های سنگین بر نیروهای نظامی ایالات متحده در حوزه‌های مختلف و محدود کردن قدرت ایالات متحده طراحی شده‌اند. شراکت راهبردی چین و ایران در صورتی که تنش‌ها بین واشنگتن و پکن به‌طور قابل‌توجهی تشدید شود و چین تصمیم بگیرد قدرت ایالات متحده در خلیج‌فارس را محدود کند، فرصت کافی برای چین برای تکیه بر قابلیت‌های ایران فراهم می‌کند.پکن و تهران هر دو یک برنامه استراتژیک برای تضعیف هژمونی جهانی ایالات متحده دارند و هر دو با تنش‌ها و فشارهای واشنگتن مواجه شده‌اند. یک ایران نسبتاً قوی و مستقل در خلیج‌فارس به چین کمک خواهد کرد که نه‌تنها منافع خود در منطقه را تضمین کند، بلکه امنیت انرژی را تضمین کرده و ردپای خود را در خاورمیانه تثبیت کند. اگرچه تا حدودی به دلیل تحریم‌های آمریکا، ایران در مقایسه با سایر بازیگران منطقه‌ای مانند عربستان سعودی، سهم کمتری از بازار واردات چین دارد، اما ایران ۲۵ درصد از ذخایر نفت خاورمیانه و ۱۲ درصد از ذخایر جهانی را در اختیار دارد و با استفاده از این منابع می‌تواند سهم بیشتری از واردات انرژی چین را به دست آورد.سیاست انرژی چین به‌طور قابل‌توجهی در سال‌های اخیر تغییر کرده است و مقامات چینی به جای تکیه بر تجارت نفت خام، بر امضای قراردادهای بلندمدت و تنوع بخشیدن به منابع انرژی تمرکز کرده‌اند. یکی از جنبه‌های مهم قرارداد 25 ساله ایران و چین به همکاری‌های دوجانبه در حوزه انرژی مربوط می‌شود. برخلاف سایر کشورهای خلیج‌فارس، ایران تعهد سیاسی به قدرت‌های غربی ندارد و می‌تواند به‌طور یکجانبه شرکای صادراتی خود را انتخاب کند.مشارکت راهبردی چین و ایران می‌تواند پکن را قادر سازد تا به امنیت نسبی انرژی دست یابد. خلیج‌فارس بیش از نیمی از انرژی چین را تامین می‌کند. ایران بر تنگه استراتژیک هرمز کنترل دارد. این تنگه خلیج‌فارس را به خلیج عمان و از آنجا به دریای عرب متصل می‌کند. بنابراین، مشارکت استراتژیک، آزادی کشتیرانی را از طریق خلیج‌فارس امکان‌پذیر می‌کند و چین بهتر می‌تواند تنوع منابع انرژی را دنبال کند. چین نگران است که با تشدید جنگ تجاری با ایالات متحده، ایالات متحده ممکن است امارات و عربستان سعودی را برای کاهش عرضه نفت خود به پکن تحت فشار قرار دهد. ایران تنها کشوری در خاورمیانه است که در صورت درخواست آمریکا، از فروش نفت به چین اجتناب نمی‌کند و این موضوع، رابطه با ایران را برای چین استراتژیک می‌کند. در همین راستا، در پایان سفر اخیر ابراهیم رئیسی به پکن، دو کشور بیانیه مشترکی منتشر کردند و طرف چینی از نقش مهم ایران در حفظ امنیت انرژی جهان قدردانی کرد. بنابراین، مشارکت استراتژیک جامع با ایران شامل یک پوشش و بیمه‌نامه است که می‌تواند انرژی با تخفیف و تا حد زیادی تضمین‌شده را برای رشد اقتصادی در اختیار چین قرار دهد.اما اهمیت ایران برای چین فراتر از تامین انرژی است. موقعیت ژئواستراتژیک ایران در انگیزه چین برای توسعه مشارکت با تهران بسیار مهم است. ایران در مرکز یکی از شش کریدور زمینی کمربندراه، یعنی کریدور چین - آسیای مرکزی - آسیای غربی قرار دارد. ایران به‌طور بالقوه می‌تواند به‌عنوان همسایه پاکستان با کریدور اقتصادی چین و پاکستان ارتباط برقرار کند. این کریدور به‌طور قابل‌توجهی توسعه‌یافته‌تر از راهروهای دیگر در کمربندراه است. اسلام‌آباد و پکن روابط نزدیکی دارند که تحت عنوان یک «مشارکت همکاری استراتژیک در همه حال» تعریف می‌شود. توافقنامه مشارکت راهبردی جامع ایران و چین این پتانسیل را برای پاکستان فراهم کرده تا نقش واسطه بین ایران و چین در انتقال منابع انرژی ایفا کند و در نتیجه اهمیت ژئواستراتژیک ایران را تقویت کند. اگر خطوط لوله پیشنهادی نفت و گاز از گوادر و ایران به کاشغر در سین کیانگ برسد، چین به مسیر امنی برای انتقال انرژی در مقیاس بزرگ دست خواهد یافت. در همین حال، شایان ذکر است که مشکلات پیچیده لجستیکی مانند مسیر کوهستانی، ارتفاع زیاد و اختلافات مرزی بین دهلی‌نو و اسلام‌آباد، اجرای پروژه خط لوله نفت و گاز کاشغر- گوادر را حداقل برای آینده قابل پیش‌بینی دشوار می‌کند.پیامدهای منطقه‌ای روابط چین و ایرانهمسویی استراتژیک چین و ایران حاکی از آن است که امنیت و ادراک تهدید در آینده نزدیک تغییر خواهد کرد و الگوهای جدید مشارکت ژئوپلیتیک در منطقه را تغییر خواهد داد. مشارکت راهبردی چین و ایران بر مناطق همسایه، به‌ویژه جنوب آسیا نیز تأثیر خواهد گذاشت. در سال 2016، هند و ایران توافقنامه‌ای برای سرمایه‌گذاری در بندر استراتژیک چابهار ایران و ساخت خط آهنی امضا کردند که چابهار را به زاهدان و هند را به افغانستان محصور در خشکی و آسیای میانه متصل می‌کند. با این حال ایران هند را به تاخیر در سرمایه‌گذاری به دلیل فشارهای آمریکا متهم می‌کند و تهران نیز هند را برای حمایت از این پروژه تحت فشار قرار داده است. درحالی‌که مقامات ایرانی از مرتبط کردن خروج هند از پروژه چابهار-زاهدان با امضای قرارداد جدید 25ساله با چین خودداری کرده‌اند، به نظر می‌رسد که روابط نزدیک هند با واشنگتن تا حدی موجب شده ایران تصمیم بگیرد چین را وارد این پروژه کند. اولویت دادن به چین در چنین پروژه راهبردی مهمی بر تغییرات توازن قدرت در جنوب آسیا تاثیر گذاشته و روند را به ضرر دهلی‌نو خواهد کرد. چین اکنون این شانس را دارد که بندر چابهار را به بندر گوادر، که یک مرکز مهم در برنامه کمربندراه است، متصل کند و «رشته مروارید» چین را تقویت کرده و برنامه‌های استراتژیک هند را تضعیف کند.به این ترتیب، شراکت جدید چین و ایران در نهایت منافع هند در منطقه را تضعیف خواهد کرد. به‌ویژه اگر پاکستان نیز در این رابطه ادغام شود. پیشنهاد ایران برای گسترش کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC+) در امتداد محورهای شمالی، غربی و جنوبی و خواست ایران برای اتصال بندر گوادر در پاکستان به بندر چابهار و سپس اتصال این مسیر به اروپا و آسیای مرکزی از طریق شبکه ریلی، اکنون ممکن به نظر می‌رسد. در صورت تحقق این طرح‌ها، «حلقه‌ای طلایی» - که چین، پاکستان، ایران، روسیه و ترکیه را در بر می‌گیرد، به بخش شاخص کمربندراه تبدیل می‌شود و چین را به ایران و سپس به آسیای مرکزی، دریای خزر و مدیترانه مرتبط می‌کند.

همچنین ببینید

مانع اصلی مذاکرات آتش بس غزه مشخص شد

مانع اصلی مذاکرات آتش بس غزه مشخص شد

ایرنا : غازی حمد عضو دفتر سیاسی جنبش حماس در اظهاراتی گفت که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی مانع تکمیل توافق آتش‌بس در غزه است.