صبح نو/متن پیش رو در صبح نو منتشر شده و بازنشرش در کم خبر به معنای تاییدش نیست
انتخابات اسفندماه شاید بتواند به این سوال پاسخ دهد که جریان اصلاحات به واقع گروگان گفتار تجدیدنظرطلبانه مصطفی تاجزاده شده است یا نه؟ آیا گذارطلبی او و چهرههایی چون سعید مدنی و بخشی از مشاوران میرحسین موسوی میتواند مانع مشارکت فعال جبهه اصلاحات و در رأس آن سید محمد خاتمی در انتخابات اسفندماه شود یا اینکه مانند دو انتخابات سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ همچنان درب بر پاشنه رادیکالیسم اصلاحات میچرخد. تاجزاده برای اینکه همچنان اصلاحات را در گروگان خود نگاه دارد، بلافاصله بعد از راهبرد مشارکت قوی و رقابت واقعی نظام جمهوری اسلامی، از ترس آنکه عملگرایان جناح چپ وارد فرایند انتخابات شوند، بیانیهای کوتاه منتشر و بر رویکرد تحریمی خود تأکید کرد. اکنون باید دید در نهایت اصلاحطلبان چه خواهند کرد. تاجزاده منزوی خواهد شد یا بخش بزرگی از اصلاحطلبان را همراه خود خواهد کرد. آیا آذر منصوری بهعنوان گفتاری نزدیک به تاجزاده خواهد توانست حلقه را بر خاتمی و جبهه اصلاحات تنگ کند یا اینکه اینبار راه برای گفتار رادیکال سختتر از همیشه خواهد شد.
بازار
سرگذشت یک افراطیعملکرد و گفتار تاجزاده یک نمودار با شیبی تند از اصلاحطلبی به سمت ساختارشکنی است. شیب تندی که از سال ۸۷ بهطور واضح، روند تغییر مصطفی تاجزاده و میل او به رادیکالیسم و ساختارشکنی را نشان میدهد و حالا در ادبیات گذارطلبی نمود پیدا کرده است. گویی تاجزاده از همان سالها نقش متفاوتی را در اردوگاه اصلاحطلبان که تبدیل بازی سیاسی به بازی امنیتی است، به عهده گرفته است.با توجه به سوابق تاجزاده از ابتدای انقلاب تا به الان، رفتار او را نمیتوان صرفا از منظر سیاسی تحلیل کرد بلکه وی در شبکهای تنفس کرده است که اکثریت اعضای آن از آموزشدیدگان امنیتی هستند که در فتنه ۷۸ و ۸۸ تبلورش را بهخوبی مشاهده میکنیم.امتداد تاجزاده در اتحاد ملتباقیمانده این طیف اکنون بهصورت عیان یا پنهان در حزب «اتحاد ملت» گرد آمدهاند و اعضای شاخص آن مدتهاست که از آرمانهای «انقلاب» ابراز ندامت و از نظریه «دولت دینی» و «اسلام سیاسی» عدول کردهاند و همچنین با وجود داشتن محکومیت امنیتی، پیوندهای عمیق با بخشهایی از ساختار سیاسی دارند و حتی نقش خطدهی و طراحی برای آن بخشها را به عهده گرفتهاند.در این میان اصلاحطلبان در مواجهه با اشخاصی همچون تاجزاده همواره دچار نوعی سردرگمی هستند و نه میتوانند تاجزاده را محکوم کنند و نه میخواهند اهداف آتی خود را با دستفرمان تاجزاده جلو ببرند؛ اما در مواقع بحرانی باز هم فرمان را به امثال تاجزاده و رادیکالها میسپارند تا امیال رادیکال خود را در بزنگاهها دنبال کنند.انفعال اصلاحطلبان در مقابل تاجزاده البته ریشه در شرایط آنها در سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ داشت؛ چراکه گمان میکردند فضا برای گفتار میانهرو در سمت اصلاحات میسر نیست و عملا رادیکالها و تجدیدنظرطلبهایی چون تاجزاده و منصوری عنان کار را به دست گرفتند و پس از ماجراهای سال ۱۴۰۱ هم بر سرعت خود افزودند. اکنون و در آستانه انتخابات سال ۱۴۰۲ تغییرات کوچکی در سوی اصلاحطلبان مشاهده میشود؛ هر چند که تاکنون تبدیل به صدای رسا علیه گفتار تاجزاده نشده که نشان از مارپیچ سکوت در جناح چپ دارد. آیا این سکوت منفعلانه میشکند؟سال ۹۸ و استحاله به سمت براندازیتاجزاده پس از آشوبهای سال ۹۸ پا را فراتر گذاشت و از مرزهای اصلاحطلبی خارج شد. پس از آن است که میتوان تاجزاده را خارج از چارچوب نظام تعریف کرد. او از نظام و حتی اصلاحطلبی عبور کرد و البته با امر و نهی اصلاحطلبان سعی میکند آنها را هم به سوی خود بکشاند. پیام تازه او از زندان دقیقا در همین راستا است.تاجزاده در چندین گفتوگو بهصراحت اعلام کرده است که اعتقادی به ولایت فقیه ندارد و از ادبیات رفراندوم و قانون اساسی جدید سخن گفته و در محتوا به دنبال تغییر نظام با شیوهای غیرانقلابی است، ازاینرو خود را بهعنوان رقیب اپوزیسیون تعریف کرده و وارد دیالوگ انتقادی همزمان با حاکمیت و طیفهایی از اپوزیسیون شده است. میدانداری در اغتشاشات ۱۴۰۱تاجزاده جدید خودش را صاحب گفتمان و جریان میداند و به دلیل همکاریهای هیبریدی با خاتمی در مقاطع متعدد، از آن دسته از نزدیکان خاتمی است که حتی امروز هم در جریان اصلاحات مخاطب دارد و هدف غایی مخاطبانش را عبور از نظام تعریف میکند. اساسا همین گفتمان تاجزاده باعث شده پیکان اصلاحات لبههای تند و تیز بگیرد و رادیکالیسم در این جریان عریان شود و ادامه همین روند تاجزاده است که منجر به روی کار آمدن اشخاصی تندرو مثل آذر منصوری در جبهه اصلاحات شده است.در نوبت اخیر و به واسطه تجربه اغتشاشات در ایران در سال ۱۴۰۱، بار دیگر برخی اصلاحطلبان با جهتگیریهایی که با اپوزیسیون اشتراکاتی داشتند، نشان دادند که امنیت کشور اولویت آنها نیست و در این میان اشخاصی مثل تاجزاده حسابی میدانداری میکردند و البته چهرههایی مثل آذر منصوری هم به این طایفه اضافه شدند.این طیف در ماجرای مهسا امینی با این تحلیل که زمان تغییر نظام رسیده، خود را بهعنوان آلترناتیو مطرح کردند و با تند کردن فضا موجب شدند اصلاحطلبان هم به سمت رادیکالیسم حرکت کنند که برخی بیانیههای خاتمی در همین جهت بود. اصلاحطلبان پس از شکست پروژه سالگرد در ۲۵ شهریور دریافتند که تحلیل غلطی درباره آینده کشور داشتند و پس از آن بود که در ماجرای جنگ غزه با حاکمیت تا حدودی همافق شدند و اکنون هم به دنبال راهی برای حضور در انتخابات و قدرت میگردند.
امتداد تندروها در جبهه اصلاحاتاینبار هم در شرایطی که فرصت باقی بود، با «دعوت مردم به آرامش» از سوی جناحهای سیاسی، آسیبها تا حدی کاهش داده شدند؛ همراهان همیشگی جریان فتنه و اغتشاش کم نگذاشتند و دعوت به آشوب و خیابان را جدیتر از سالهای گذشته دنبال کردند.امروز هم برخی از اصلاحطلبان به واسطه تحریم انتخابات بهعنوان یکی از اصول و پایههای نظام جمهوری اسلامی به مرور از میدان کنار رفتهاند و گروهی دیگر نیز به واسطه شکست در چند دوره گذشته از رقابتهای سیاسی، تا حد قابلتوجهی منزوی و کمرنگ شدهاند و به نظر میرسد آنها که اثر و برش بیشتری در عرصه سیاست داشتهاند را از دست دادهاند، التهابات اخیر را فرصتی یافتند تا به هر بهانه و قیمتی شده نامشان دوباره بر سر زبان بیفتد.آنها «گشت ارشاد» و موضوع حجاب را بهعنوان دستاویزی چندجانبه برای امنیتیسازی دنبال میکنند و این خط حتی در بیانیههای جبهه اصلاحات و اظهارات آذر منصوری بهخوبی دیده می شود. غافل از آنکه کسی فراموش نمیکند که پایه و ایده این موضوع را رهبران تفکر خودشان برنامهریزی کردهاند.در این میان تاجزاده فعال بود و در متون و یادداشتهایی سعی داشت سهم خود در بنزین روی آتش اغتشاشات بودن را بهخوبی ایفا کند. او که در اظهاراتش چنین مدعی شد که حکومت، مسبب اصلی آشوب است، اذهان را از نقش کلیدی خود و همقطارانش در ایجاد شرایط ضد امنیتی در کشور منحرف میکرد.همه اینها باعث شده خط اصلاحات از تعریف خود خارج شده و به سمت خط آشوبسازی منحرف شود و میتوان گفت جریان انحرافی اصلاحات، رادیکالیسم را بر بدنه کلی این جریان غالب کرده و این نتیجه چیزی خارج از ثمره تلاشهای تاجزاده و همقطارانش نیست.تاجزاده و انتخابات اسفندماه
در انتخابات اسفندماه امسال تاجزاده را میتوان سمت تحریم فعال انتخابات و اپوزیسیون انتخابات دانست که ابایی از تبلیغ برای رأی ندادن ندارد. گفتار تاجزاده رقیب مشارکت و نهاد انتخابات است و در این جهت تلاش میکند جبهه اصلاحات را هم به بیراهه بکشاند. در این میان بهزاد نبوی، پدر معنوی سازمان مجاهدین انقلاب در کنار افرادی چون حمیدرضا جلاییپور را میتوان از موافقان مشارکت دانست که در نقطه مقابل تاجزاده قرار میگیرند و همراهانی چون حزب کارگزاران، اعتدال و توسعه، ندا و اعتماد ملی دارند. در میانه نبوی و تاجزاده اما گفتههای جدید محسن آرمین قرار دارد که تلاش میکند تا حدودی زمینه مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات را از موضع رادیکال اصلاحطلبی مهیا کند. استناد او به نظرسنجی ایسپا مبتنی بر میل جامعه