هم میهن/متن پیش رو در هم میهن منتشر شده و بازنشرش در خوش خبر1 به معنای تاییدش نیست
روز چهارشنبه خبر ردصلاحیت حسن روحانی، رئیسجمهور دوره یازدهم و دوازدهم هم منتشر شد. آن هم پس از اینکه هادی طحاننظیف، سخنگوی شورای نگهبان با رد شایعه ردصلاحیت حسن روحانی از رسانهها خواست پیش از اعلام رسمی نتایج از چنین گمانهزنیهایی بپرهیزند. اینکه شخصی از چهرههای سرشناس سیاسی ردصلاحیت شود، برای مردم ما که سال 92 ردصلاحیت اکبر هاشمیرفسنجانی، که در همان زمان هم رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود را دیدهاند، نه جدید است و نه باورش سخت. همانطور که عملاً دیگر رئیسجمهور و رئیس دولت صلاحیتداری از نگاه مسئولان نظارتی (به جز شخص رهبری) باقی نمانده است؛ احتمالاً اگر محمدعلی رجایی هم زنده بودند، با توجه به اینکه نزدیکترین دوستانش افرادی مانند بهزاد نبوی بوده است؛ او هم حکمش متفاوت از سایر رؤسایجمهور نبود.با همه این اوصاف اما این ردصلاحیت بار دیگر شوکآوری خود را دارد؛ شوک آن هم نه برای این است که ما تجربه نظارت استصوابی را از مجلس چهارم به بعد داریم و نه حتی صرفاً به خاطر اینکه روز به روز دایره انتخاب مردم تنگتر میشود؛ بلکه از آن جهت است که کشور تجربه یکدستسازی و مشکلات عدیده معیشتی و اجتماعی را داشته است و بودند تحلیلگرانی که با پیشبینی آینده بر این موضوع تاکید داشتند که ادامه روند فعلی احتمال فروپاشیهای درونی در جامعه و اقتصاد را بالا میبرد و حالا که این یکدستسازیها به بدتر شدن اوضاع منجر شده، حتماً دستاندرکاران امر هم اوضاع را درک میکنند و هم برای اینکه همدلی مردم را به دست آورند و هم از آن جهت که در چرخه عمل فرصت ایجاد تغییرات را از دست ندهند، از تاییدصلاحیت گستردهتری بهره میبرند و بالاخره در این بین دلسوزانی هستند که بخواهند از نهادینه شدن و درونی شدن بیشتر ناامیدی اجتناب کنند.این گمانهها و تحلیلها آن زمان بیشتر شد که رهبری هم در سخنانش از ابتدای سال بر 4 اصل «رقابت»، «مشارکت»، «امنیت» و «سلامت» تاکید چندباره کرده بودند. البته در این بین هر بار در محافل سیاسی بهویژه اصلاحطلبی این بحث مطرح میشد که «آیا حاکمیت واقعاً به این نتیجه رسیده که باید اصلاحطلبان و میانهروها را هم در چرخه قدرت و مدیریت در کنار خود داشته باشد؟» طبیعتاً کسانی که پیش از نتایج بررسی صلاحیتها در این بحثها حضور داشتند، بدبینانهترین نظر را این میدانستند که «برخلاف قشر قابل توجهی از جامعه که به این باور رسیدند یکدستسازیها راه برونرفت از مشکلات نیست و باید همه سلایق و افکار در تصمیمگیریها حضور پیدا کنند، مسئولان به این نتیجه نرسیدهاند و هنوز ضرورتی بر این تغییر رویه نمیبینند». در این بین چهرههایی که حداقل امیدهایی داشتند و البته میخواستند تا آخرین توان همراهی داشته باشند، با همین امید و تحلیلهای مذکور برای انتخابات، چه مجلس شورای اسلامی و چه مجلس خبرگان ثبتنام کردند. از جمله مشهورترین این چهرهها، حسن روحانی از چهرههای شاخص اصولگرایان سنتی و میانهروها بود. اگرچه فرضیه ردصلاحیتش با توجه به اینکه طی همین چهار سال، او مقصر شماره یک وضعیت کشور از سوی جریان رقیبش در سنگر خودیها یعنی اصولگرایان بود و تاثیر آنها بر نهادهای تصمیمگیری غیرقابل انکار است، اصلاً بعید نبود که او پس از ثبتنام در بیانیهای چنین مطرح کند که «من بهعنوان کسی که بیشترین دوران عمر خود را به عنوان منتخب مردم در مجلس شورای اسلامی، خبرگان رهبری و ریاستجمهوری خدمت کردهام، همچون همه شما در مقابل این انتخاب دشوار قرار دارم که سکوت و عدم مشارکت را برگزینم یا با علم به همه محدودیتها، با عمل به وظیفه حضور و ضرورت عدم فاصله از نظام، حجت را بر خود و دیگران تمام کنم. در این مهم بسیار اندیشیدم و سرانجام دیدم که نمیتوانم در این شرایط حساس ملی و منطقهای، کنج عافیت و عزلت را بر میدان انتخاب و رقابت ترجیح دهم». پس به قصد اتمام حجت پای کار آمد بهعنوان معدود چهرههای میانهرو که در بحثهای محافل سیاسی بر نگرانیها در میان مسئولان و دستاندرکاران بر عواقب «خالصسازی» و «یکدستسازی» باور داشتند و حالا هم در بیانیه پس از ردصلاحیتش تاکید کرده است:«اینک حجت تمام شده است و شاهدی روشن و غیرقابل انکار بر رویکرد حذفگرایانه و ضد قانون اساسی جریان اقلیت تمامیتخواه حاکم، پیش چشم ملت ایران آشکار گشته است.» خواسته وجود مشارکت بالا بهویژه اگر به معنای رضایتمندی مردم و امید آنها به تعیین سرنوشتشان باشد، برای هر آنکه در جامعه زندگی میکند ارزشمند است اما خود مسئولانی که به افزایش مشارکت تاکید میکنند، کلاهشان را قاضی کنند و پاسخ دهند اینکه با ردصلاحیت گسترده و حتی حذف نیروهایی که نزدیکی لازم به جریان حاکم در کشور را از لحاظ سیاسی دارند اما کمی میانهرو هستند و ایجاد رقابتهایی مانند آنچه در خراسان جنوبی در حال رقم خوردن است که فقط یک شخص، ابراهیم رئیسی، صلاحیت حضورش در انتخابات تایید شده یا سایر حوزههای انتخاباتی چه در مجلس شورای اسلامی و چه در مجلس خبرگان که تنوع فکر و سلیقه نادیده گرفته شده، چرا باید مردم پای صندوق رای بیایند و مشارکت را بالا ببرند؟ شاید چهرههایی مانند روحانی آخرینها از سیاستمداران کارکشته و استخواندار غیرتندرو باشند که بهجای قهر و سکوت، هنوز به همین صندوقهای رای موجود تمسک میکنند. ناامیدی و یأس آفت هر حکومتی است و یک روز به نقطه جبرانناپذیر میرسد؛ اگرچه رایآوری حسن روحانی به دلیل فضای فعلی کشور شاید چندان امکانپذیر نبود و یا شاید این سوال وجود داشته باشد که اگر او رای بیاورد یک نفر با نگاه متفاوت چه فرقی برای فضای سیاسی کشور دارد؟ اما فراموش نشود همین حداقلها یعنی هنوز حضور سلایق و نظرات مختلف برای مسئولان و تصمیمگیران اهمیت دارد و خواهان شنیدن صدای متفاوت هستند؛ و چنین حذفها و گسترش ردصلاحیتها و فرستادن اصولگرایان سنتی و میانه روهایی مانند علی لاریجانی و حسن روحانی به خارج از گود بازی، صرفاً مهر تایید برای خالصسازیها و بستن گوشها بر صدای متفاوت و البته از بین بردن کورسوی امید تغییر است. هر دوره که در بر همین پاشنه بچرخد، حکم بر تداوم وضع موجود و البته هر چه دایره تنوع تنگتر شود، حرکت به سمت بدتر شدن اوضاع است.
بازار
به پیج اینستاگرامی «خوش خبر1» بپیوندید