کم خبر/ بچه بودم؛ یه بچه گنجشک پیدا کردم، آوردمش خونه ازش نگهداری کردم. یه شب قبل از اینکه حیوون رو بذارم تو جعبهاش، خوابم برد. اومده بود کنارم خوابیده بود. نیمه شب با ترس از خواب پریدم. افتاده بود، اتفاقی از ترسش از جا پریده بودم. گنجشک زیر بدنم مونده بود و؛مرده بودرفتم لب ایوان نشستمگنجشک با چشمانی نیمه باز که انگار دوردستهارو نگاه میکرد کف دو دستانم بود. سرمو به عقب داده بودم و تمام صورتم رو به آسمون بود. اشک از هر جایی که میتونست راه میگرفت به پایین. با سرشونه اشک و دماغمو پاک میکردم. پشیمون بودم، مهربون بودم، بچه و معصوم از گناه بودم، یه عالم قصه و روایت شنیده بودم که کسی که خدا رو از تهدل صدا بزنه، حتما اجابت میشه. که بچه ها معصومن و خدا قادر متعال. خدا زنده میکند و میمیراند. پس از ته دل قول دادم دیگه نماز میخونم، گناه نمیکنم، خدا هم معجزه کنه و صبح که بیدار میشم، جوجه تو جعبه اش زنده شده باشه. انقدر مطمئن بودم که زود خوابم برد. صبح با خوشحالی در جعبه رو برداشتم. گنجشکک هنوز به دوردست نگاه میکرد و پنجه هاش جمع شده بود...خدا هنوز هم برای من قادر متعاله چون جهان رو بر پایه نظم آفریده و حالا یه بچه که معصومه، یه مادر که دلش شکستهس، یه مادربزرگ که همه چیزشو نذر و نیاز کرده، میخواد این نظم جهانی رو به هم بزنه که جوجه اش زنده بشه، بچه اش حرف بزنه، اوتیسمش یه دفعه از بین بره.خداوند در قرآن از معجزه، نشانه از سوی حق یاد کرده برای مردم که ایمان بیاورند.ما معجزه رو برای چی میخواییم؟ که خداوند آنچه خودش خلق کرده رو طبق نظر و سلیقه و خواسته ما تغییر بده؟میفهمم تمنای معجزه شفای بچه آدم از کجای قلب آدم میاد. از همون جا که فکر میکنی خب حالا که همه دارن و به همه دادی، به منم بده، مگه من چکار کردم؟تو همین اسیریِ هیجان غم و خشم و تمناست که آدم انقدر غرق میشه که خودش رو یادش میره. یادش میره فکر کنه همون کسی که بچه رو اینجوری آفریده، چرا من رو در سلامت آفریده؟ رسالت انسانی من چیه؟ من کجای این دنیام؟ کجای این نظم جهانی؟قراره برای خودم چکار کنم و "معجزه" برای من چیه؟...چندسال بعد، بالای سر کودکی که خواب بود، دو زانو، کف دست روی رانِ پا، وقتی سرم عقب بود و صورتم به آسمون با پهنای صورت اشک میریختم و از خدا میخواستم همینجور که توی خواب مثل بقیه بچههاست، بیدار که میشه هم مثل بقیه بچهها باشه، نه خوابم خواب بود و نه بیداریم، بیداری. نه خندهام خنده بود و نه زندگیم زندگیبین من و امیرعلی کی بیشتر به شفا نیاز داشت؟ کی معجزه لازم بود؟
منبع صفحه atefeh_tajik