خراسان/ متخصصان حوزه تربیت فرزند، ویژگی های پدر و مادر هایی را که ناخودآگاه به شخصیت و روانفرزندان شان لطمه میزنند به چند دسته تقسیم و معرفی کردهاند شاید باورش سخت به نظر برسد که والدین بتوانند به فرزندانشان لطمه وارد کنند زیرا پدر و مادر هیچ گاه بد فرزندان خود را نمیخواهند اما باید باور کنیم هستند والدینی که با شیوه های تربیتی نادرست به فرزندان شان آسیب های جبران ناپذیری وارد میکنند. هرچند پدر و مادر عامدانه این کار را انجام نمیدهند اما واقعیت این است که شیوه تربیتی والدین بر همه چیز از وزن کودک گرفته تا احساس او درباره خودش تأثیر میگذارد. این که شما از درست و سالم بودن شیوه تربیتی خود اطمینان حاصل کنید اهمیت زیادی دارد زیرا تاثیر نحوه تعامل شما با کودک و نحوه تأدیب او تا آخر عمر با او خواهد ماند. محققان چند گروه از پدر و مادرهایی را که ناخودآگاه به فرزندان شان آسیب میرسانند، معرفی میکنند. خود شیفته والدین خودشیفته فرزندان شان را برای تأمین نیازهای خودشان تربیت میکنند. این والدین به جای این که خودشان را وقف فرزندان شان کنند انتظار دارند که فرزندان همیشه وقف آنها باشند. فرزندان این نوع پدر و مادرها باید آن چه را که والدینشان میخواهند، بشنوند بگویند، درغیر این صورت با خشم آنها روبهرو میشوند. همچنین در بیشتر مواقع، فرزندان باید جاهطلبیهای زنگزده والدین خود را برآورده کنند. فرزندان این نوع والدین وقتی بزرگ میشوند اغلب افرادی خودباخته با مشکلاتی روان شناختی هستند. مسامحه کاروالدین مسامحهکار فرزندان خود را از هرگونه تربیت واقعی محروم میکنند. این نوع والدین، گرفتار خود و دنیای خودشان هستند. برخی از آنها اعتیاد به کار دارند و گاهی هم آن قدر مشغول جنگ و دعوای بین خودشان هستند که فرزندان را نمیبینند. آنها انتظار دارند که فرزندان بتوانند خودشان؛ خودشان را بزرگ کنند! این نوع پدر و مادرها وقت و انرژی زیادی را برای تأمین نیازهای اساسی کودکان و زمان کافی برای تربیت فرزندان شان و بودن با آنها اختصاص نمیدهند. به عنوان مثال از فرزندشان درباره مدرسه یا مشق شب سوال نمیکنند یا به ندرت میدانند که فرزندشان کجاست یا وقت خود را با چه کسانی سپری میکند. فرزندان این نوع والدین بدون این که بدانند که هستند یا از زندگی چه میخواهند، بزرگ میشوند. آنها عزت نفس ندارند و از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند.بیش از حد مراقبوالدین بیش از حد مراقب میخواهند فرزندان خود را از آسیب، درد و ناراحتی، تجربیات بد، احساس طرد شدن، شکست و ناامیدی محافظت کنند. مراقبت های بیش از حد این نوع والدین ناشی از احساس ناامنی ناخودآگاهشان است. آنها افرادی هستند که از زندگی میترسند و به فرزندان شان اجازه نمیدهند از اشتباهات خود درس بگیرند و اعتماد به نفس پیدا کنند. وقتی پدر و مادر از بسیاری از چیزها بترسند فرزندشان هم از همه چیز خواهد ترسید. فرزندان این والدین درست مثل خودشان پر از ترس و اضطراب رشد میکنند و از مهارت های لازم برای مراقبت از خودشان برخوردار نمیشوند.
اقتدارگرا والدین اقتدارگرا والدین مستبدی هستند که در تربیت فرزندان خود از مجازات(و نه پاداش) استفاده میکنند. این مجازات اغلب با کج خلقی و از کوره در رفتن همراه است. والدین اقتدارگرا احساسات فرزندشان را نادیده میگیرند و معتقدند نباید به حرف فرزند شان گوش کنند. اگر فرزند دلیل یک قانون تعیین شده توسط آنها را سوال کند با این پاسخ روبهرو میشود: «چون من این طور میگویم!» این نوع والدین علاقهای به مذاکره ندارند و تمرکزشان بر اطاعت از آنهاست. فرزندان والدین اقتدارگرا با احساس ترس، ناامنی، خشم و ناتوانی در برآوردن ملزومات زندگی اجتماعی رشد میکنند. آنها همچنین بیشتر در معرض خطر بروز مشکلات عزت نفس قرار دارند زیرا به عقاید آنها ارزش داده نشده است. از آن جا که والدین مستبد غالباً سختگیر هستند، ممکن است فرزندان شان به دلیل تلاش برای جلوگیری از مجازات شدن، به دروغگویان خوبی هم تبدیل شوند. فرزندان این نوع والدین، اغلب در بزرگ سالی به والدینی اقتدارگرا تبدیل میشوند و همان الگو را درباره فرزندان خود تکرار میکنند. آسان گیروالدین آسان گیر برای فرزندان خود مرز تعیین نمیکنند. این والدین عشق به فرزند را با برآوردن همه خواسته های او اشتباه میگیرند. والدین آسان گیر نیاز دارند که فرزندان شان آنها را به عنوان والدین تأیید کنند و بنابراین ناخواسته به فرزندان خود قدرت میدهند. این نوع پدر و مادرها معمولاً بیش از آن که نقش پدر و مادر داشته باشند، بیشتر نقش یک دوست را به خود میگیرند. آنها اغلب فرزندان خود را تشویق میکنند تا درباره مشکلات شان با آنها صحبت کنند، اما معمولاً تلاش زیادی برای منصرف کردن فرزندان از انتخاب های نادرست یا رفتار بد نمیکنند. این نوع والدین فرزندانی لوس و خودبین تربیت میکنند که فقط میخواهند در زندگی راه خودشان را بروند و وقتی به مقصد خود نمیرسند، همانند دوران کودکیشان کجخلق و بداخلاق میشوند. همچنین ممکن است این فرزندان در آینده مشکلات رفتاری بیشتری از خود نشان دهند زیرا معمولا از قوانین تبعیت نمیکنند. دو قطبیگاهی اوقات والدین درباره نحوه تربیت فرزندان خود با یکدیگر اختلاف دارند. از این رو یک نبرد همیشگی بین آنها وجود دارد. تعارض شدید بین رفتارهای والدین میتواند برای فرزندان گیج کننده باشد و منجر به ایجاد اضطراب در آنها شود. این اضطراب فرزندان به والدین هم سرایت میکند و گاهی باعث سختگیری های غیرمعقول در آنها میشود. فرزندان این نوع والدین مهارت های ارتباطی سالم را نمیآموزند و درحالی بزرگ میشوند که هیچ ایدهای درباره داشتن یک رابطه سالم ندارند.
مترجم : یاسمن مشرف منابع psychcentral.com، verywellfamily.com