خراسان/ اگر اهل فضایمجازی باشید، حتما چند روز گذشته ویدئویی از خانم آموزگاری دیدهاید که با دو فندک و دو لیوان آب، به شاگردانش درس زندگی، محبت و همیاری میدهد. این خانم معلم یکی از فندکها را درون لیوان میاندازد، رویش آب میریزد و میگوید این دوست من داخل چاه مشکل افتاده و در مشکلات غرق شده است. فندک روشن نمیشود، ولی فندک دیگر که در نقش دوست اوست، به کنارش میرود و با یک جرقه دوستش را روشن میکند. خانم معلم از این کار نتیجه میگیرد که نباید دوستانمان را در مشکلات تنها بگذاریم. خودش میگوید این درس روی بچهها خیلی تاثیر گذاشت و بعد از ویدئو حرفهایی زدند که لذت بردم. در حاشیه این کلیپ که با عنوان آموزش زیبای درس زندگی توسط یک خانم معلم جوان در اینترنت منتشر شده بود، کاربران بسیاری نوشته بودند ایکاش در مدرسهها در کنار درسهای معمول، درس درست زندگی کردن را هم به ما یاد میدادند. به بهانه استفاده این آموزگار خلاق از یک موضوع ساده و انتشار آن در فضای مجازی، با او صحبت کردیم و گریزی هم به نقش فناوری در آموزش زدیم.صفحهای با حال و هوای مدرسهصفحه اینستاگرام این معلم به نام «تیچر لیلی» است. وقتی با او تماس گرفتم نمیدانستم با چه اسمی صدایش بزنم که خودش را اینطور معرفی کرد: «لیلا عبدالمالکی هستم 25 ساله. امسال دومین سال معلمی من است. مدرک کارشناسی آموزش ابتدایی از دانشگاه فرهنگیان دارم و معلم رسمی آموزش و پرورش هستم که در تهران کلاس دوم دبستان درس میدهم.» از خانم معلم درباره ایده راهاندازی پیجش پرسیدم، پاسخ داد: «من قبلا هم صفحههایی در اینترنت داشتم و فعالیت در فضای مجازی را دوست داشتم. سال گذشته که معلم شدم هم فعالیت داشتم، ولی امسال تصمیم گرفتم پیجی بزنم که مختص حال و هوای مدرسه باشد. خواستم در صفحهام محتوایی تولید کنم که مخاطب وقتی به آن سر میزند یاد خاطرات مدرسه بیفتد. بیشتر این جنبه را دوست داشتم که حال و هوایی از مدرسه و کار معلمان داشته و واقعیتهایی درباره معلمان باشد.»تغییر در شیوههای آموزشخیلی از کامنتهای زیر پستهای صفحه «معلم لیلی» درباره این است که «ما چگونه درس میخواندیم و بچههای الان با چه روشها و چه معلمهایی درس میخوانند!» خانم عبدالمالکی میگوید این تغییر باید پذیرفته شود. او ادامه میدهد: «تغییری که معلمان نسل جدید با نسل قبل داشتهاند، باید دیده شود. یک سری این تغییر را نمیپذیرند و بعضی هم میپذیرند. بارها به من انتقاد شده که «وقت کردی درس هم بده!» یا «معلمهایی که دایم موبایل دستشان است!» و... این تغییر باید قبول شود که همه چیز فرق کرده است. همین تلفن همراه سر کلاس به کار ما میآید. حتی خود آموزش و پرورش از ما مستندات تصویری میخواهد و این موبایل باید در دستمان باشد.»اولین کلیپی که دیده شدشاید یادتان باشد اولین کلیپی که از این خانم معلم منتشر و به قول معروف وایرال شد، کلیپی بود که در آن شاگردان به لهجه افغانستانی کلماتی را میگفتند. «معلم لیلی» در اینباره میگوید: «اولین کلیپی که پیج من را خیلی زیاد معرفی کرد، درباره این بود که زیر کلمههای مهم کتاب خط میکشیدیم. چون بیشتر بچههای کلاس من اتباع اهل افغانستان هستند، یکی از بچهها به زبان و گویش خودش آن کلمه را گفت. بعد از آن هم بقیه بچهها شروع کردند و همراهی کردند. برایشان جالب بود که کلمهها را با هم مرور میکردند که فارسی آن چه میشود و افغانستانی آن چه میشود و... وقتی این کلیپ را منتشر کردم خیلی بازخورد داشت و با همین ویدئو شناخته شدم.»باز هم درس زندگی در کلاس خواهم دادولی کلیپ اخیر، صفحه این خانم معلم را بیشتر مطرح کرد. خودش درباره این ویدئو توضیح میدهد: «این کلیپ آخر که درباره درس زندگی بود، از قبل قصد نداشتم که این کار را انجام بدهم. برنامهریزی هم نداشتم. نسخه خارجی این کلیپ را چند سال پیش دیده بودم. آقایی این کار را با فندک و لیوان آب انجام میداد و از مشکلات و استرس و فشار کاری و مالی و... میگفت و آن جرقه را که از جانب یک دوست بود، مطرح میکرد. از آن ایده گرفتم و خودم برای بچهها اجرا کردم و به زبان ساده توضیح دادم.» او درباره ادامه دادن این روش آموزشی میگوید: «هر ایدهای را که برای بچهها مفید باشد و به آنها چیزی یاد بدهد،اجرا خواهم کرد. علاوه بر این که برای معلمان دیگر هم کاربردی باشد و ایده بگیرند تا آن را خودشان انجام دهند. البته سابقه من آنقدری نیست که بخواهم به آموزگاران دیگر چیزی یاد بدهم و خودم در حال تجربه کردن هستم، ولی دوست دارم هرکس ایده بگیرد و استفاده کند.»عکسالعمل بچهها واقعی استاز او میپرسم آیا ویدئوهایش را با هماهنگی بچهها میگیرد و به قول معروف ساختگی است؟ پاسخ میدهد: «همه ویدئوها واقعی هستند و خودم هم بهشان نمیگویم که دارم فیلم میگیرم، چون اگر از قبل بدانند مشخص میشود. مخاطب میفهمد که واقعی است یا فیک! همه عکسالعملها طبیعی است. در این ویدئو هم بچهها اصلا متوجه دوربین نبودند، چون پشت کیفم قایم کرده بودم. هرچند برایشان عادی است، چون از کارهایمان فیلم میگیریم و دیگر به دوربین توجه نمیکنند. همه حرکتها و صدای بچهها واقعی است.» البته خانم عبدالمالکی درباره انتشار چهره بچهها حساس است و میگوید: «تصویر بچهها را وقتی در جریان نیستند، نمیگذارم، چون از اولیای شان اجازه نگرفتهام. بنابراین صداها و واکنشها همه واقعی و در لحظه است و از قبل هماهنگ نشده است.»
ترفندهای استفاده از فناوری در کلاس درس 1402/10/26 - 08:59
بازخوردهای جالب به کلیپهاخانم «معلم لیلی» از بازخوردهایی که تاکنون گرفته، میگوید: «بچهها از دیدن آن کلیپ که به گویش و زبان خودشان حرف میزدند، خیلی خوششان آمده بود. تا مدتها میآمدند میگفتند خانم شما معروف شدید، ما فیلمتون رو تو یوتیوب دیدیم، اسمتون رو تو اینترنت دیدیم و... خانواده بچهها خیلی پیگیر نیستند و تا حالا هم حرفی نبوده. فقط تعریف و تشکر میکنند که سر کلاس به بچهها اینطور درس میدهم. همکاران هم اوایل میگفتند که ویدئوهایت را دیدهایم و الان دیگر برای همه عادی شده است. البته خودم حواسم هست که کارهایی که خلاف قوانین و عرف باشد، انجام ندهم تا خدای نکرده برای کسی دردسری درست نشود.» جالب این که این خانم معلم در صفحهاش تبلیغات مرتبط با بچهها و آموزش را هم انجام میدهد. خودش توضیح میدهد: «یک سری از تبلیغات دلی و رایگان است. برای یک سری هم هزینهای جزئی دریافت میشود. مثل بقیه پیجها که در کنار تولید محتوا و کار، درآمد ناچیزی هم هست. البته درآمدش خیلی کم است و از دور جالب به نظر میآید!» آموزگار باید عاشق باشداین معلم باانگیزه میگوید که دوست دارد از دیگران ایده بگیرد و بقیه هم از او ایده بگیرند. او به کسانی که میخواهند وارد این حرفه شوند، توصیه میکند: «من نمیتوانم خیلی به معلمان دیگر بگویم چه کارهایی باید بکنند، چون تجربه خودم زیاد نیست، ولی با توجه به عشق به بچهها و محبتی که بین معلم و دانشآموزان است، باید در نظر داشت که نباید خیلی به آنها سخت گرفت. مثلا معلمهایی که اول کارشان است، به قول معروف جوگیریهایی دارند و ممکن است سخت گیریهایی نسبت به بچهها داشته باشند، اما نباید اینطور باشد. بچه باید بچگی کند و دنیای کودکیاش را داشته باشد. اگر کسی عاشق بچههاست، باید وارد این شغل شود و اگر اینطوری نیست یا باید تغییر کند یا از این کار و رشته و محیط خارج شود. چون تحمل این کار بدون علاقه امکان ندارد.» به عنوان نمونه از خاطراتش میگوید: «هرروز در کلاس اتفاقات عجیب و بامزه میافتد. مثلا یکی از خاطراتی که به یادم مانده، این است که یک روز مادربزرگ یکی از بچهها فوت کرده بود. وقتی وارد کلاس شد حدود 10 دقیقه در بغل من گریه کرد. حس عجیبی داشتم. خودم ناراحت بودم، بچهها هم واکنش نشان میدادند و نمیدانستم چه کار کنم. فهمیدم خیلی سخت است. در این کار هم باید خودت را کنترل کنی و هم بچهها را. باید دانشآموزی را که به آغوش تو پناه آورده،کنترل و آرام کنی و با او احساس همدردی کنی. معلمی یک کار مادرانه و عاشقانه است.»
بازار
به پیج اینستاگرامی «خوش خبر1» بپیوندید