گفت وگو با نویسندگان «از سرنوشت»
گفت وگو با نویسندگان «از سرنوشت»

گفت وگو با نویسندگان «از سرنوشت»

فارس/ حالا دیگر هاشم و سهراب دو شخصیت حقیقی برای مخاطبان تلویزیونی به شمار می روند. دو پسربچه ای که از ۱۰ سالگی آنها را دیده و با تک تک لحظه های خوب و بدشان زندگی کرده است. این شب ها که فصل سه سریال «از سرنوشت» به پایان رسیده است، درباره اینکه خط اصلی چنین قصه ای چطور شکل گرفت، ورود به دنیای بچه های یتیم، رفاقت، نویسندگی به صورت گروهی در ایران و ... با محمد محمود سلطانی، روح اله صدیقی و مسعود کرمی که نویسنده های سریال «از سرنوشت» هستند، گفت و گو کردیم.

 ** درونمایه اصلی سریال «از سرنوشت» رفاقت است که در بستر زندگی بچه های بی سرپرست به تصویر کشیده شده است. رفاقت از همان ابتدا در قصه شما وجود داشت؟-محمود سلطانی: بله بیشترین محوری که از اول در نظر داشتیم، رفاقت بود و بر اساس رفاقت این قصه شکل گرفت. رفاقتی که بین دو پسر بچه در پرورشگاه شکل می گیرد و این رفاقت ادامه دارد. حتی یک جاهایی در فصل ۳ به چالش کشیده می شود و بر اساس این موضوع، موضوع های دیگری هم در کار بوجود آمد و شکل گرفت. ** کدام یک از دغدغه های این بچه ها برای شما به عنوان نویسنده پررنگ بود و جای کار داشت؟ و از ابتدا قرار بود به چه موضوعی درباره این افراد ورود کنید؟-صدیقی: در واقع می‌شود گفت مهمترین دغدغه ای که راجع به این شخصیت ها داشتیم دغدغه داشتن خانواده بود که در همه آنها مشترک است و ما در هاشم و سهراب به صورت ویژه بررسی اش کردیم و شد خط اصلی قصه. اگر دقت کرده باشید هاشم و سهراب هر دویشان دغدغه داشتن خانواده را دارند با اینکه در خانه‌ای به نام خانه الیاسی بزرگ شدند و آقای الیاسی خیلی تلاش کرده برای آنها یک پدر باشد و بقیه بچه ها مثل برادرشان بودند، اما آن خانواده‌ای که در دنیایی معمول وجود دارد و شامل پدر مادر خواهر و برادر است را نداشتند. همین ها در این بچه ها تأثیرات روانشناسی خاصی گذاشته که کمبودهایی را همیشه حس می کنند و به این دلیل است که هاشم و سهراب دنبال یک عشق برای خودشان می گردند و تلاش می کنند تا زودتر صاحب خانواده شوند و خانه داشته باشند و این دغدغه ها از آنجا می آید.هاشم و سهراب دوست دارند آدم های موفقی باشند که در جامعه به آنها نگویند چون شما یتیم بودید به جایی نرسیدید. یا این انگ از رویشان برداشته شود که شما معلوم نیست پدر و مادرتان چه کسی است و محکوم به شکست و تباهی هستید! این افراد می خواهند بجنگند تا به هدفشان برسند و بگویند ما می توانیم خودمان خانواده داشته باشیم و از پس مشکلاتمان برآییم. سهراب به دنبال هویتش می رود و برای یافتن این هویت خیلی تلاش می‌کند و مراحل سختی را پشت سر می‌گذراند تا به یک خودشناسی برسد و می فهمد که قضاوت هایش راجع به پدرش اشتباه بوده و از آن طرف هاشم هم که می داند خانواده اش مرده اند و خانواده ای ندارد در خانواده خاله پوری خانواده خودش را پیدا می کند. تنها فامیل هایی که به آنها نزدیک است خاله پوری و خانواده اش هستند و به نغمه علاقه مند می شود و با این علاقه می خواهد خلاهایش را پر کند و همه دغدغه اش می شود نغمه. همه اینهایی که گفتم مهم ترین دغدغه های ما در این سریال بوده است. حالا در کنار اینها دغدغه های دیگری هم بوده مثل دغدغه پرداختن به کاراکترهایی مثل آرزو که دختری در جامعه مدرن شهری است و تقریباً خانواده اش همه نیازهای او را مرتفع می‌کنند و حالا این دختر دچار یک بلاتکلیفی در خواسته هایش است و نمی داند که چه می خواهد. او هم دنبال کسی است که نیازهای درونی اش را پاسخ بگوید اما می بینیم که همزمان هم نوید و هم سهراب را بررسی می کند و نمی داند از رابطه چه می خواهد حتی نمی داند که یک رابطه چه فواید و چه خطرهایی دارد. همین هم باعث می شود او یک تصمیم اشتباه بگیرد و تا مرز نابودی برود و بعد برگردد به سمت سهراب که عشق واقعی نسبت به او داشته است. دغدغه دیگرمان نیز پرداختن به جوان های امروزی از جنس آرزو بود که بتواند پازل ما را کامل کند.** برای نگارش این سریال در فضای پرورشگاه قرار گرفته بودید یا لازم نبود چنین کاری انجام شود؟-محمود سلطانی: بر اساس گفت و گویی که ۶ سال پیش یا بیشتر در فضای مجازی خواندم با پسری به نام ظفر آشنا شدم. او در پرورشگاه بزرگ شده بود و حالا وکیل موفقی است و همین شد که این مصاحبه توجهم را جلب کرد و ایده اصلی سریال اینطور شکل گرفت. ظفر در پرورشگاه بزرگ شده و پدر و مادر نداشته و همانجا به رفاقتی که در پرورشگاه بین او و یکی از بچه های آنجا شکل گرفته بود اشاره کرده بود و این آغاز شکل گیری از سرنوشت بود. از آن به بعد توجهم به پرورشگاه و بچه های یتیم بیشتر جلب شد و وقتی که رسما با آقای صدیقی و کرمی و خانم خسروآبادی شروع به نگارش کردیم نیاز داشتیم هر کداممان با روحیات بچه های پرورشگاهی آشنا شویم. یک محققی پژوهش و تحقیقاتش را در اختیار ما گذاشت و ما خواندیم و خیلی موارد از جمله زیستی که بچه های پرورشگاه دارند، روحیه، رفتار، دغدغه هایشان را تا حدی متوجه شدیم.به صورت شخصی هرکدام از ما سری به پرورشگاه ها زدیم تا از نزدیک بیشتر این فضا را بشناسیم که البته مدلی که برایش پیدا کردیم مدلی است که یوسف اصلانی که بچه های پرورشگاهی را نگهداری می کند پیش گرفته بود. او اسم محیطش را خونه گذاشته و بچه ها هم درآنجا همدیگر را داداش صدا می کنند و محیط آنجا بیشتر از اینکه شبیه جای سازمانی باشد یادآور یک خانه بزرگ است. همین ایده را به ما داد که کاراکتری مثل آقای اصلانی را در سریال داشته باشیم مثل خاکپور که مثل او رفتار کند.** یک شخصیت وکیل هم به نام ظفر در سریال داشتید این همان ظفری بود که در آن مصاحبه با او آشنا شده بودید؟-محمود سلطانی: شخصیت ظفر را به عنوان یک وکیل در فصل سه داشتیم اما خب خیلی به ریز جزئیات این شخصیت ورود نکردیم و بیشتر نقش فرعی در قالب وکیل هاشم داشت. ** موضوعی که وجود دارد هاشم و سهراب دو پسر پرورشگاهی هستند که در رفتار و گفتار کاملاً با هم در تضاد هستند. چنین رفتاری از کودکی در این دو کودک وجود داشت و دیده می شد. هدف از طراحی این تضاد در این دو شخصیت چه بود؟-کرمی: همینطور است. خیلی وقت ها در رفاقت ها می بینیم شخصیت های متضاد و قطب های متضاد همدیگر را جذب می کنند و اینجا هاشم یک شخصیت برونگرای شوخ طبع و بلندپرواز است در حالیکه سهراب برعکس او یک شخصیت درونگرا واقع نگر و منطقی و سخت کوش است و این تفاوت از کودکی هست و در نوجوانی پررنگ تر می شود و در نهایت در جوانی به اوج می رسد. اما این تفاوت ها و تضادها باعث نمی شود که رفاقت این دو به هم بریزد. آنها براساس همین تفاوت ها دچار چالش می شوند اما در نهایت رفاقت را انتخاب می کنند و کنار همدیگر می مانند. این شکل از همراهی کلید موفقیت زوج های داستانی است و اغلب زوج های داستانی در آثار نمایشی چنین تضادی دارند و براساس تضادی که هست این شخصیت ها جذاب می شوند و مکمل هم شده و در کنار یکدیگر قرار می گیرند. برای همین همه ما نویسنده ها حین نگارش روی خط همین تضادها پیش می رفتیم که این ایجاد طنازی می کند و جذابیت را افزایش می دهد و هم اینکه باعث چالش بین شخصیت ها می شود.** برای این که تفاوتی بین قصه های شما و سایر قصه هایی که تا به حال درباره کودک های پرورشگاهی و بی سرپرست دیدیم وجود داشته باشد چه کردید و از چه عنصری در داستان بهره بردید؟-صدیقی: زمانی که ما قصه ها را طراحی می‌کردیم و می‌نوشتیم نمی دانم سریال بچه مهندس در چه مرحله‌ای بود، اما قطعاً به نگارش و ساخت نرسیده بود و ما ندیده بودیم و حتی از وجود چنین سریالی نیز بی اطلاع بودیم که بخواهیم قصه هایمان را مثل آن سریال بنویسیم. تقریباً پنج سال پیش بود که طراحی این سریال را شروع کردیم و فیلمنامه ما بعد از ۲ سال آماده و تحویل داده شد. برای همین خبری از آن سریال نداشتیم اما سریال های دیگری که درباره بچه های بی سرپرست ساخته شده باشد در ذهنم نیست. یعنی ما الگویی نداشتیم که بگوییم مثل آن بشویم یا نشویم یا چه چیزهایی خوب بوده یا بد بوده و فکر می کردیم که ایده مان خیلی جدید است. البته بگویم الان ما به یک دنیایی رسیدیم که همه ایده ها تکراری هستند و ایده بکری وجود ندارد و به این بستگی دارد که چطور می خواهیم به یک موضوع نگاه کنیم و چطور پرداختش کنیم و این است که باعث ایجاد تفاوت می شود. وقتی ما هاشم و سهراب را در پرورشگاه دیدیم در واقع می خواستیم این دو نفر را از نقطه زیر صفر به جایگاهی که الان هستند برسانیم. برای همین به این فکر کردیم آدمی که می خواهد از صفر شروع کند می تواند حتی خانواده هم نداشته باشند و به موفقیت برسند و این بستر را برایشان انتخاب کردیم. ** فکر می کنید دلیل موفقیت «از سرنوشت» چه بود؟ رفاقت برایب مخاطب جذابیت داشت یا دیدن سرنوشت بچه های پرورشگاهی؟-محمود سلطانی: خیلی دقیق نمی شود گفت موفقیت از سرنوشت چیست که در دیده شدنش موثر بوده است. اما نظر شخصی من این است که یک موضوعی مثل رفاقت کمتر در این سالها در سریال ها دیده شده بود و بچه های پرورشگاهی هم کمک کننده بودند. به نظرم موضوع یا تم خاصی نمی تواند باعث دیده شدن سریال شود و آنچه که در یک سریال می تواند موجب موفقیت شود عناصر زیادی است که باید کنار هم قرار بگیرد. قصه خوب، روایتی که از قصه دارید، کارگردانی، بازیگری، تهیه کنندگی و مدیریت یک سریال در کنار هم می تواند موفقیت یک سریال را رقم بزند. ولی اگر بخواهم در یک جمله تاکیدی بگویم باید گفت رفاقت تاثیر زیادی برای توجه به یک کار دارد و حالا برای موفق شدن نیاز به عناصر زیادی هم است.** شما خیلی عریان به این قصه نگاه کردید. از رابطه های بین این افراد با زوج هایشان تا نشان دادن معضلاتی که آنها در جامعه با آن درگیر می‌شوند از جمله قاچاق ارز، مشکلاتشان برای تشکیل خانواده و ... در این باره توضیح می دهید.-کرمی: معضلاتی که گفتید در اغلب سریال‌ها بیان می شوند حالا بعضی هایشان خیلی کهنه و دستمالی شده هستند و بعضی ها ممکن است کمی تازه تر باشند، اما نوع نگاه ما به معضلات و روایتی که از اینها داریم در موفق بودن طرحشان مهم است. برای مثال یکی از مسائلی که در حاشیه سریال مطرح شد موضوع قمار بود. مسئله قمار در فصل ۲ برای شخصیت اسماعیل مطرح می‌شود و در نهایت در فصل ۳ به مرگ اسماعیل منجر می شود. در اینجا هم نحوه شخصیت پردازی اسماعیل به عنوان کسی که قمار می کند و شخصیت پردازی شعبان به عنوان کسی که قمار خانه دارد و طراحی آن موقعیت ها در شکل گیری آن فضا خیلی مهم است. از طرفی باید این نوع قماری که مطرح می کردیم باورپذیر می شد به این دلیل که امروزه یکی از مسائل مبتلابه جامعه ماست چه قمار هایی که در فضای مجازی و چه قمارهایی که در فضای واقعی اتفاق می افتد و رو به افزونی نهاده است. خیلی مهم بود که ما چطور به اینها می پردازیم با چه روایتی و چه نگاهی، حالا اینجا شخصیت اسماعیل اصلاً شخصیت سیاهی نیست. یک شخصیت خاکستری است در عین اینکه دست به این کار می‌نند و خود و خانواده اش را به چالش می کشد در عین حال شخصیتی است که جنبه های دوست داشتنی هم دارد و وقتی که پایان قصه اش با مرگش رخ می‌دهد ما می‌بینیم که مخاطبین برای او دلسوزی می کنند و در کامنت هایی که از بیننده ها داشتیم ناراحت بودند و دلشان می‌خواست که اسماعیل برای فصل‌های بعدی برگردد.همه اینها نشان می‌دهد که ما تا حدی موفق بودیم به این خاطر که هم یک مسئله را مطرح کردیم و هم شخصیتی که گرفتار این معضل شده را شخصیت سیاه و تباه نشان ندادیم و این همذات پنداری و درک متقابل را بین مخاطب و شخصیتمان قرار دادیم تا مخاطب بفهمد که چرا شخصیت ها گاهی اوقات آلوده و درگیر می شوند. همانطور که در رابطه با شخصیت هاشم این اتفاق می افتد. هاشم یک کاراکتر دوست داشتنی است اما نقطه ضعف و پاشنه آشیل دارد و همین پاشنه آشیل او را به قاچاق ارز و مسائلی می کشاند که رفاقت و زندگی خانوادگی اش را تحت تاثیر قرار می دهد. البته او بلند پروازی هایی هم دارد که ممکن است در خیلی کارها به این موضوع پرداخته شود اما نگاه و روایت ما از این بلند پروازی در موفقیت یا عدم موفقیتش تعیین کننده است. -محمود سلطانی: با صحبت های آقای کرمی موافقم که خیلی درست بود. الان چگونه گفتن ماجراها در سریال های روز دنیا خیلی مهم است و ما هم سعی کردیم که روایت خودمان را از این موضوع داشته باشیم. این که عریان برخورد کردیم تند رفتیم و تند نرفتیم، در واقع سعی کردیم در قد و قواره و چارچوب تلویزیون کاری انجام دهیم. ما یک روایت متفاوت و یک زاویه دید متفاوتی را انتخاب کردیم و به نظرم همین دلیل موفقیتش شده است. الان دیگر همه موضوع ها در چالش های اجتماعی ما به نوعی دستخوش داستان پردازی قرار گرفتند. اینکه ما از چه زاویه ای به آنها نگاه کنیم خیلی مهم است و ما سعی کردیم واقع گرایانه به موضوع های مختلف این سریال نگاه کنیم نه اغراق آمیز و نه نگاه بدی به موضوع ها داشتیم و حاصلش این بوده که با مخاطب ارتباط برقرار کرده است.** یکی از نکاتی که در این سریال وجود داشت آماده بودن متن آن از مرحله پیش تولید بود. شما نویسنده‌ها در پیش تولید با هم آشنا شدید یا از قبل همدیگر را می شناختید؟ و چطور با هم هماهنگ شدید؟ و آیا این رفاقتی که در سریال «از سرنوشت» دیدیم در بین شما نویسنده ها هم وجود دارد؟-محمود سلطانی: در واقع تمام قسمت های ما قبل از شروع تولید آماده بود و تمام فیلم نامه های سریال در اختیار کارگردان و گروه تولید قرار گرفت. نحوه شکل گیری گروه نویسنده ها به این شکل بود که همانطور که گفتم ایده ای به ذهنم رسید و یک بار خیلی کوتاه برای آقای تحویلیان تعریف کردم و دو سالی از این ماجرا گذشت. بعد از آن آقای تحویلیان اظهار تمایل کردند برای ساخت همان ایده ای که دو سال پیش مطرح کرده بودم. برای نوشتن ایده ابتدا آقای صدیقی در میان گذاشتم و او هم از چنین ایده ای استقبال کرد و همراه با هم به نوشتن طرح مشغول شدیم.همزمان آقای مسعود کرمی و خانم خسروآبادی را به کار دعوت کردیم که خانم خسروآبادی در فصل یک و دو همکار ما شدند و به ما کمک کردند و آقای کرمی در فصل سه همکار ما شد. نحوه کارمان هم به این شکل بود که خانم خسروآبادی وقتی فصل یک و دو را می‌خواند نظراتش را درباره طراحی قصه ما می گفت و آنها را به چالش می کشید و ما بر اساس نظرهای او در طراحی ها بازنویسی هایی انجام می دادیم. همچنین بود در مورد آقای کرمی برای فصل ۳. زمانی که آقای کرمی و خانم خسروآبادی متن ها را می نوشتند من و آقای صدیقی هم نظراتمان را می گفتیم و در واقع از همان ابتدا در پایه شخصیت پردازی ها و داستان ها هر چهار نفر اتفاق نظر داشتیم و یک نگاه واحد به کاراکترها داشتیم که باعث دو دستگی کار نشد و متن انسجام لازم را پیدا کرد و طبیعتا این همکاری بسیار دلنشین پیش رفت. -صدیقی: آشنایی من و محمد سلطانی برمی گردد به سریال دیوار شیشه ای من و محمد در گروهی تلگرامی به نام فیلمنامه نویسان که آقای علیرضا کاظمی‌پور آن را راه انداخته بود با هم آشنا شدیم و دوستی مان از آنجا شکل گرفت. بعد از آن من ایده دیوار شیشه ای را مطرح کردم که دوستان پسند کردند. از آن جایی که این سریال اپیزودیک بود و به خاطر تعدد قصه ها مجبور بودیم از همکاران مان کمک بگیریم. برای این سریال از مسعود کرمی کمک گرفتیم و همچنین سارا خسروآبادی و این همکاری آنجا قوت گرفت. همانطور که محمد گفت در این سریال ایده ای داشت که ایده را برای من تعریف کرد و خوشم آمد و این ایده را با هم پرورش دادیم و به نقطه رسید که راضی کننده بود و بعد ما طرح مفصل را نوشتیم و ارائه کردیم و طرح تصویب شد. بعد از تصویب طرح و مرحله سکانس نوشتن و طراحی قصه ها تصمیم گرفتیم از کمک آقای کرمی و خانوم خسروآبادی استفاده کنیم. البته دوستان طرح های ما را می خواندند و به چالش می‌کشیدند و اگر نکاتی داشتند به ما می‌گفتند و سعی می کردیم آنها را اعمال کنیم. در جاهایی هم ما آنها را به چالش می کشیدیم و در نتیجه همکاری چهار نفره گروهی شکل گرفت. به نظرم این طور همکاری ها برای نگارش یک سریال نتیجه مثبت می دهد برای اینکه وقتی یک سریال پنجاه قسمت است برای یک نویسنده تبدیل به پروسه فرسایشی می شود و به تکرار می رسد و نویسنده حس می کند حرف نویی برای گفتن ندارد. اما این اتفاق برای ما نیفتاد چون همیشه با یکدیگر گفتگو می‌کردیم و این کار تقسیم شده بود.** اما خب بسیاری از نویسنده ها تمایل به کارهای گروهی ندارند.-صدیقی: یکی ازدلیل هایش بحث مالی است. یعنی اگر نویسنده دستمزد خوبی داشته باشد و بتواند با چند نفر دیگر تقسیم کند، کارهای گروهی را ترجیح می دهد تا اینکه خودش به تنهایی این همه سختی را تحمل کند. چون نوشتن کار بسیار سخت و دشواری است مخصوصاً اگر که سریال باشد و تعداد قسمت هایش هم زیاد باشد و واقعاً فکر و مغز را خسته می کند و شمای نویسنده بعد از یکی دو سال که کار نگارش سریال انجام می دهید فکر می کنید دیگر تمام شدید و اطلاعاتی ندارید که بخواهید خرج کنید. حالا اینها منهای این است که در بخش گروهی چقدر تعامل فکری داریم حتی برخی افراد غرورشان اجازه نمی دهد که فردی دیگر را به گروهشان راه دهند و اغلب دوست دارند بگویند این کار گروهی نبوده و کار من بوده، اما ما این کار را نکردیم و از اول همه جا همه مان همیشه گفتیم ما کار گروهی کردیم و به این کار گروهی کردن نیز افتخار می کنیم و خیلی برای من دلچسب بوده و رفاقتی که بعد از این سریال به این شکل گرفته برایم بسیار خوشایند است و من و محمد مثل هاشم و سهراب رفاقتمان بعد از کار هم ادامه پیدا کرده و مثل دوست صمیمی هستیم و همچنین آقای کرمی و خانم خسروآبادی و برای من خیلی ارزشمند است امیدوارم یک روزی شرایط برای فیلمنامه نویس ها آنقدرها خوب باشد شوند که بتوانند به راحتی گروهی کار کنند و دغدغه مالی نداشته باشند. الان در همه جای دنیا در سریال نویسی  پول خوبی به فیلمنامه نویسان می‌دهند طوریکه با یک سریال می توانند تا یک سال تامین مالی باشند و نیازی نباشد که پشت سر هم کار کنند و کارهای تکراری بنویسند.** از آنجایی که این قصه ها همیشه مخاطب خود را دارند فکر می کنید تا چه زمانی می توانید «از سرنوشت» را ادامه دهید و اساساً قصه ای که طراحی کردید چقدر پتانسیل دارد تا در چند فصل نیز ساخته شود و آیا با ادامه دادن آن از موفقیتش کم نمی شود؟-محمود سلطانی: با توجه به اینکه قصه ما قصه سرگذشت دو پسربچه است و از ۱۰ سالگی به بالا رقم خورده و دارای پتانسیل بسیار قوی است تا جایی که بشود به کاراکتر این دو پرداخت و موارد مختلف زندگیشان را بررسی کرد می شود قصه ها را ادامه داد و قوی تر جلو رفت. اما تشخیص این که ادامه‌اش باعث ضعیف شدنش شود، کار سختی نیست. تا زمانی که خود شخصیت ها به ما قصه بدهند می تواند ادامه داشته باشد. چون بعد از مدتی که شما قصه ای را طراحی می کنید خود کاراکترها در ذهن شما حرکت می کنند و داستان آفرینی به وجود می آید. تا زمانی که تشخیص بدهیم این علاقه مندی در ما وجود دارد و قصه هایی که به ذهنمان می رسند قصه های جذابی هستند و ابعادی ناگفته و پنهان از کاراکتر را بازگو می کنند که می‌توانند در طول و عرض حرکت کنند این کار را ادامه خواهیم داد. الان سیاست روز دنیا هم بر اساس فصل های متمادی است و به بازخورد تماشاگر نیز دقت می شود هر چقدر فصل ها بیشتر مورد استقبال مخاطب قرار بگیرد و تماشاگر بیشتری پیدا کند ادامه خواهیم داد. طبیعتا هر فصل تماشاگرش را داشت و هر سه فصل مورد استقبال قرار گرفت و دوست داریم این کار را ادامه دهیم و خیالش را داریم که فصل چهارمی هم داشته باشیم. 

همچنین ببینید

گروه هفت خواستار خویشتن‌داری ایران شد

گروه هفت خواستار خویشتن‌داری ایران شد

ایرنا : وزیر خارجه ایتالیا که کشورش در حال حاضر ریاست دوره‌ای گروه هفت را بر عهده دارد، در پیامی خواستار خویشتنداری ایران و اجتناب از اقداماتی شد که تشدید تنش در منطقه را به دنبال خواهد داشت.