کم خبر/ الهام پاوه نژاد با انتشار این عکس نوشت:
نذر کردهامیک روزی که خوشحالتر بودمبیایم و بنویسم که زندگی را باید با لذت خورد،که ضربه های روی سر را باید آرام بوسید و بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد .یک روزی که خوشحالتر بودممیآیم و مینویسم که" این نیز بگذرد "مثل همیشه که همه چیز گذشته است و آب از آسیاب و طبل طوفان از نوا افتاده است.یک روزی که خوشحال تر بودمیک نقاشی از پاییز میگذارم ،که یادم بیاید زمستان تنها فصل زندگی نیستزندگی پاییز هم می شود ،رنگارنگ ، از همه رنگ ، بخر و ببر!یک روزی که خوشحالتر بودمنذرم را ادا میکنمتا روزهایی مثل حالاکه خستگی و ناتوانیلای دست و پایم پیچیده استبخوانمشان و یادم بیاید کههیچ بهار و پاییزی بیزمستان مزه نمیدهدو هیچ آسیاب آرامی بی طوفان..پینوشت:از آخرین باری که به علاقهی قلبی وعاطفیم میرسیدم وکلاس آواز میرفتم ۲۰ سال میگذره...سحر نازنینماز ضبط آلبوم #کجاست_خانه_باد که مُزَیَّن به صدای زیبای توست، دوستی با تو و آغوشِ پر مهر و انرژی نابِ تو باعث شد که دوباره به علاقهی قلبیم بپردازم که در این روزها مرهَم زخمها و شیرین کنندهی کامِ تلخ ایامم باشه...چقدر این ساعت کلاس با تو آرامبخش و انرژی دهنده است...بسیار زیاد قدردانت هستم و تلاش میکنم شاگرد خوبی باشم..خیام عزیز ازم دعوت کرده بودی عکسی با خنده به اشتراک بگذارم...حقیقت رفیق جان، این روزها به جز این ساعت کلاس کمتر لبخند به دل و لب دارم برای همین ترجیح میدم همین عکس را برای این لطف تو به اشتراک بگذارم.صورت و لبخند زیبای سحر عزیز بیشک تأثیر بهتری خواهد گذاشت حالا منم اونگوشه هستم!!!!.خودتون را مرور کنید و در این روزها که مرگ بیرحمانه هرکداممان را صدا میزند بد نیست سعی کنیم حسرتی به دل نداشته باشیم...شما هم برای من بنویسید، چه کاری را همیشه دوست داشتین دنبال کنید و به دلیلی نشده...شاید مرور کردنش انگیزه مجدد ایجاد کنه.هیچوقت دیر نیست..تا رسیدن #واکسن و پایان این کابوس هنوز مانده ،مراقب خودتون و دیگران باشید( در ضمن نویسنده متن اول نمیدونم کیه! جایی خوندم) ..۱۷ آذر ماه ۱۳۹۹