تسنیم/ جمعی از شاعران آیینی کشور همزمان با سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک امامت و ولایت، امام محمد باقر(ع)، تازهترین سرودههای خود را به مقام والای این امام همام تقدیم کردند. تعدادی از سرودههای شاعران به این مناسبت را میتوانید در ادامه بخوانید:
محمدمهدی عبدالهیبیا به خلوت آیینهها سرى بزنیمکبوترانه قدم سوى دلبرى بزنیمسکوت مبهم و سردى در این قفس جارى استدر آسمان بقیعش، بیا پرى بزنیمکجاست شمع و چراغى در آستان بقیع؟به چلچراغ زیارت، مگر درى بزنیمبه لطف روضه چشمان خونفشان امشببه نقشبندى خون، رنگ بهترى بزنیمکنار مرقد باقر(ع)، در انعکاس علومنفس میان روایات دیگرى بزنیمبراى تسلیتى از وراى فاصلههاسرى به مقتل سرخ کبوترى بزنیمکنار خیمه خورشید، روضه مىخوانداگر مقابل او حرف معجرى بزنیم***محمدعلی یوسفیروزی که کاروان به دیار بلا رسیدوقتی به دشت حادثه در کربلا رسید روزی که ضربه بر پسر مرتضی زدندوقتی شرر به خیمه آل عبا زدندهمناله با سه ساله مظلوم بودهایخود شاهد بریده حلقوم بودهایهمراه با شرارت دشمن دویدهایخود طعم تلخ فاجعهها را چشیدهایدر کربلا چو عصمت کبری اسیر شددیدی که او چگونه به یکباره پیر شددر کربلا و کوفه و در شام بودهایدر بارگاه حاکم بد نام بودهایدر پیچ و تاب حادثه پیدا ظهور توستدر تنگنای فاجعه جاری حضور توستزینالعباد بود و مناجات بود و توروح نماز بود و خواندن آیات بود و توجابر پیام رسول خدا را رسانده استجد شما سلام شما را رسانده استنامت محمد است و تو همنام با رسولزین پس امام باش و تو هم گام با رسولدریای علم و دانشی ای باقرالعلومدر درسهای حکمت و در هیأت و نجوماحکام و فقه و سنت و تفسیر و در کلامدریای علم و حکمت قرآن تویی امامهم هادی عمومی و مولای انس و جانهم باقر علومی و استاد عالمانهم دین حق ز جنبش علم تو جان گرفتهم شیعه در پناه علومت توان گرفتمعروف و جابر و زراره و هم ابوبصیراز باغ دانشت همگی میشوند سیرای پنجمین سلاله عترت، امام ماای هفتمین ستاره عصمت، امام ماسم در درون جام شما ریخت بن ولیدزهری میان کام شما ریخت بن ولیدآن شربت شهادتتان نوشتان امامنفرین حق به حاکم دورانتان، هشام***سیده فرشته حسینیغمی به تلخی این درد در دو عالم نیستکه در مدینه کسی با امام همدم نیستمورخان چه بگویند از زمانه او؟زمانه ای که در آن زخم هست و مرهم نیستزمانه امویّون و حضرت باقرجدال ظلمت و نور است، هیچ مبهم نیستامام هست و کنارش هزار دشمن هست امام هست و کنارش دریغ! محرم نیستبگو به قاتل او زخم کهنهاش کاری استبگو که هیچ نیازی به خوردن سم نیستمیان این همه داغی که دیده است، غمیبرای او به غمانگیزی محرم نیست***اسیر دست گناهم، مرا ببخش پدرکه از غم تو دو چشمم شبیه زمزم نیستبرای عرض ارادت ببخش در دستمبضاعتی بجز این بیتهای نمنم نیست