سروده‌هایی در مدح حضرت علی اکبر (ع)
سروده‌هایی در مدح حضرت علی اکبر (ع)

سروده‌هایی در مدح حضرت علی اکبر (ع)

تسنیم/ امروز یکشنبه هفدهم فروردین و یازدهم شعبان مصادف با سالروز ولادت حضرت علی‌اکبر (ع) است. حضرت علی اکبر(ع) فرزند ارشد امام حسین(ع) و از شهدای والامقام حادثه کربلاست. وی از شیعیانی بود که به بزرگی مقام و کرامت اخلاق و شبیه‌ترین شخص به رسول گرامی اسلام(ص) شناخته می‌شد.

ولی الله کلامی زنجانینازم به تجلّای جمال علی اکبردل برده ز ما حُسن کمال علی اکبرخال سیَه اش نقطۀ بسم الله عشق استخورشید زند بوسه به خال علی اکبرارباب خِرَد منتظرِ مقدم اویندبی تاب بود دل به وصال علی اکبرآداب پسندیده اش الگوی جوانهاستغبطه بَرَد احباب به حال علی اکبربنگر به جهادش که به میدان شهادتشد خون سر و سینه مدال علی اکبراو اَشبه طاها بود ای یوسف مصریدر ملک ادب کیست مثال علی اکبراو مظهر اجلال حسین است، «کلامی»عالم همه قربان جلال علی اکبرمحسن ناصحیپیمبر می زند رخسارش اما نه پیمبر نیستپیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیسترسید و خاتمیت را نمی دانم چه باید گفتکه گفته بعد پیغمبر پیمبرهای دیگر نیست؟!!زمین می لرزد از نوع قدمهایش نمی دانمچه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست؟!زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتندریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیستشگفتا ! مانده ام باید به جز اکبر چه گفت او راکه از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیستالا شاعر چه می جویی میان واژگان او رافقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور ، نیستعلی های حسین بن علی مانند هم هستندبرادر را چه کس گفته است مانند برادر نیست!!همین یک بیت را یک روضه می‌خوانم ؛ عبا پهن استعلی اکبر است این اربن اربا ، آه اصغر نیست...حسین ایمانییا علیِّ ابن حسین ابن علی سالاریآمدی مثل عمو جانت عَلم برداریبا اذان گفتن تو کـِیـْف کند اربابممنـطق احمد و تـیغ حیدر کرّاریمهدی رحیمیقُنداقه را حسین گرفت و ‌نگاه کرداینگونه آفتاب تبسم به ماه کردبا خنده ی پیمبری اش از همان نخستحال حسین را علی اش رو به راه کردهرکس که دیدش و صلواتی نکرد نذردر باب احتجاج خودش اشتباه کردبا یک ‌نگاه دشمن خود را در اوج رزمهر قدْر کوه بود مُبَدَل به کاه کردمردان جنگجوی عرب را بدون جنگپلکی به هم رسانده و خلع سلاح کردقبل از ورود شمر به گودال در وداعروز حسین را علی اکبر سیاه کردبرگشت با بهانه ی لب تشنگی ولیدر اصل شاهزاده تَرَحُم به شاه کردبرگشت قطعه قطعه علی اکبر این چنینیک دشت را برای تنش بارگاه کردتو آمدی علی بشود حاصل حسینباشد سه جور آینه در منزل حسینتلفیقی از نبوت محض وامامتیای شامل پیمبر و ای شامل حسینآن سان که خلق گشت حسین از گِل علیآمد پدید با تو علی از گِل حسینتو آمدی که نام تو مشکل گشا شودعشق به تو ولی بشود مشکل حسیناز بس که دوست داشت تورا٬ در مقام عشقجان تو گشت هدیه ی ناقابل حسینکشتی شکست خورده ی طوفان کربلاستآنجا که پیکر تو ‌شود ساحل حسینقدِّ تو را و‌موی تو را و رخ توراهرکس که دید گفت امان از دل حسینبا هر تبسمت٬ نفست٬ راه رفتنتقبل از سنان خودت شده ای قاتل حسینبالای پیکر تو خودش را بروز داددر های های گریه غم کامل حسیناز خیمه تا کنار تن قطعه قطعه اتقدّش خمیده گشت در این فاصله حسینبعد از تو خاک بر سر دنیا که می رودبر روی نیزه ها سر یک قافله حسینبعد از تو روبرو بشود تا صلات ظهربا شمر و‌خولی و انس و حرمله حسینبرای گفتن از تو سخن نمی ماندکه روضه ات به دل انجمن نمی ماندچه کرده است به اعضای دَرهَمَت شمشیرکه بر سیاهی زلفت شکن ‌نمی ماندعلی نماند اگر از حسین٬ قاسم همبه احتمال قوی از حسن نمی ماندچنان میان تن دشت ارباً ارباییکه بر تنت اثر پیرهن نمی ماندبرای روضه شناسان اشاره ای کافی ستتن تو آه میان کفن نمی ماندمؤذنی که بگوید علی ولی اللهمُسَلَم است برایش دهن نمی ماندمیان این همه شمشیر و‌نیزه معلوم استکه عضو سالمی از این بدن نمی ماندحسن لطفیپیش از اینها روزگاری روزگاری داشتمبا دلِ خود روزگاری کار و باری داشتمتا که روزی کوچه‌ی میخانه کاری داشتمبعد از آن دیدم که چشمانِ خماری داشتمبعد از آن آواره‌ام بِینِ نجف تا کربلالا حرم الا نجف لا عشق الا کربلاجز خدا حرفی نگفتند از فراسویِ علیجز پیمبر کس ندیده طاقِ اَبروی علیوانکرده غیر زهرا سِرّی از مویِ علیآمدم دنیا برایِ دیدنِ رویِ علیآمدم با حضرتِ قنبر قراری داشتمورنه من با مردمِ دنیا چه کاری داشتماین جوان این جان ، جهان‌گیر است تعبیرش علی‌استاَبروانش آسمان‌گیر است تفسیرش علی‌استتیغ‌دار است و کمان‌گیر است تا میرش علی‌استبر طنین او اذان‌گیر است تکبیرش علی استمی‌کشد قد قامت و محراب حیرت می‌کندیک تبسم می‌کند ارباب حیرت می‌کنداو علی شد فاطمه نورُ علی نور آوَرَداو علی شد تا که موسی پیش او طور آوَرَداو علی شد تا حسین آفاق در شور آوَرَداو اگر خواهد ستون هم بارِ انگور آوَرَدباید او را خُلقا و خَلقا کشید و عشق کردمدحِ او را باید از دشمن شنید و عشق کرد*او که از الله اکبر اکبرش را بُرده استاز خصائل از شمایل بهترش را بُرده استیعنی از این سلسله ، پیغمبرش را بُرده استباز در آغوشِ زهرا مادرش را بُرده استآتشی که روی بامش هست مست اکبر استپرده‌ها‌ی محملِ زینب به دستِ اکبر استریخته پیشش سپرها این که چیزی نیست نیستبشکند کوه از کمرها این که چیزی نیست نیستمیدرد نامش جگرها این که چیزی نیست نیستمیزند سر رویِ سرها این که چیزی نیست نیستسر ، سپاهی یکسره در پیش او خم می‌کنندمیمنه یا میسره می‌آید و رَم می‌کنندحمله‌ دو شیر را در بینِ لشکر دیده‌ایشیر مردی را کنار یک دلاور دیده‌ایرفتنِ عباس را همراه اکبر دیده‌ایالفرارِ عَمروعاصان را ز حیدر دیده‌ایگر به عباس از برادر تیغ حیدر می‌رسددستمالِ زرد مولا هم به اکبر می‌رسداینکه ممسوس است در ذات خدا ذاتِ خودشمی‌رود در هر سحر سمتِ ملاقات خودشاز خدا پُر می‌شود وقتِ مناجاتِ خودشسجده‌اش قُرب است می‌آید به میقاتِ خودشپشتِ این خانه دلم دنبال لیلازاده استپیشِ بابا باز کارم دستِ آقا زاده است"آبها آئینه‌‌ی سَروِ خرامانش شدندبادها مشاطه‌ی زلف پریشانش شدنداَبرها چتر پریزادِ سلیمانش شدند"**یک مدینه یک نجف یک مکه حیرانش شدندگرچه ما را عاقبت کرببلا می‌آورندما گدایان را فقط پایین پا می‌آورندکُنجِ شش گوشه نوشته وای از لیلا علیدر شبِ جمعه حرم بودیم ما اما علیفاطمه بود و نمی‌شد گفت واویلا علیمیروم مشهد بخوانم روضه‌هایت را علی"خیز از جا آبرویم را بخر" بعدش برو"عمه را از بین نامحرم ببر" بعدش برو*اشاره به مدح معاویه لعنت‌ا...علیه**تضمینی از صائب تبریزیسیدرضا مؤیدمردم دهند نسبت رویت بر آفتاباما ز بخت خود نکند باور آفتاب...در ذات تو صفات نبی منعکس شده‌ستگیری چنان‌که آینه‌ای را در آفتاباز چار سو به مرقد شش‌گوشه‌ات سلام،می‌گوید از افق چو برآرد سر، آفتابگر بهره‌ای ز بوسۀ بر تربتت نداشتهرگز نبود این همه روشنگر آفتاب...ماهی در آسمان کمال و شرف ولیماهی که نور می‌رسد از او بر آفتاب...وقت وداع چون که حسینت به بر گرفتدیدند ماه را کِشد اندر بر آفتابآتش به جان برآید و خونین کند غروبهر صبح و شب ز داغ تو پا تا سر آفتاب...محسن رضوانیرُخش سبزه ست و مویش مشکی و لب : قرمز اُخراکأنّ المصطفی قد عادَ یولَد مرّةً أخرییقین روح محمد رفته در جسم علی اکبراگر ما می پذیرفتیم مفهوم تناسخ رااگر می بود بحر ساوه ، می خشکید بهر اوکه در قنداقه پنهان کرده صد خورشید فرخ راپدر دست دعا برداشته بر جانب ایزدکه " اللهم بارِکنی به و اجعلْهُ لی ذخرا "هزاران خسرو و فرهاد و یوسف ، می شود مجنونهمین که زاده ی لیلا هویدا می کند رخ راسپاه شمرِ کافرکیش ، مات جلوه ی حُسنشسوار اسب خود ، وقتی نمـایان می کند رخ راعطش ، آتش شد اما با لب بابا گلستان شدچنان که آتش نمرود ، ابراهیم تارخ رابه جُرم چهره اش شد کشته یا آوازه ی اسمش ؟نمــی فهمیم علت را ... نمــی یابیم پــــاسخ راعباس شاه زیدیرخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتیعلی اکبرلیلاست به چه شاخه نباتیبدون چشمه ی لعلش نبود در همه هستینه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتیدمیده برسردنیا چه آفتاب بلندیرسیده درشب لیلا چه ماه بابرکاتیقدش چه سروبلندی چه گیسویی چه کمندیچه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتیچه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیریچه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتیحواس قافله رفته است در صدای اذانشهلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتیحسین با پسرش رد شدند از غزل منپسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتیچه روز ها که به لیلا گذشت ورفتی و می گفتمضی الزمان وقلبی یقول انک آتی

همچنین ببینید

سهمیه بنزین مهرماه تغییر کرد؟

سهمیه بنزین مهرماه تغییر کرد؟

ایرنا : سهمیه‌بندی بنزین از ساعت صفر روز جمعه، ۲۴ آبان ‌۱۳۹۸، براساس مصوبه شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران سه قوه برای همه وسایل نقلیه بنزین‌سوز آغاز شد.