ایبنا/ عید فطر، یکی از بزرگترین اعیاد مسلمانان است که به نوعی تجلی میزان بهرهبرداری مومنان از یک ماه بندگی مخلصانه و روزهداری است، بنابراین مورد توجه و عنایت خاص شاعران عرفانی ما بهویژه مولانا و حافظ قرار گرفته است.مولانا که به ماه رمضان و روزه داری توجه خاص داشته و اشعار رمضانیه فراوانی دارد، با دیدن هلال ماه شوال و فرارسیدن عید فطر، دستافشان و پایکوبان زمزمه میکند«عید بر عاشقان مبارک باد/ عاشقان عیدتان مبارک باد/ بر تو ای ماه آسمان و زمین/ تا به هفت آسمان مبارک باد...» و درجای دیگر نیز نوید میدهد«عید آمد و عید آمد و آن بخت سعید آمد/ برگیر و دهل میزن، کان ماه پدید آمد».حافظ نیز بارها در اشعار خود به عید فطر اشارات زیبایی کرده و از جمله اینگونه به زیبایی سروده است «بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد/ هلال عید به دور قدح اشارت کرد/ ثواب روزه وحج قبول آن کس برد/ که خاک میکده عشق را زیارت کرد» که به نظر میرسد این شاعر عارف و رند به نوشیدن شراب الهی اشاره دارد که نصیب عاشقانی شده که یک ماه روزه و امساک داشتهاند.وقتی حافظ میگوید «ساقی بیار باده که ماه صیام رفت/ درده قدح که موسم ناموس و نام رفت/ وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم/ عمری که بی حضور صراحی و جام رفت» با زبان رمز و استعاره بیان میکند که عید فطر روز بهرهبرداری از برکات الهی پس از یک ماه روزهداری است.به گفته حافظ «روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست/ می زخمخانه به جوش آمد و می باید خواست» یعنی پس از یک ماه روزهداری و عبادت خالصانه انسان دیگری متولد شده که طالب شراب وصل است ومیتواند از خمخانه حقیقت و معرفت سیراب شود.حافظ چنان با دیدن هلال ماه شوال به وجد میآید که میگوید «گل در بر ومی در کف و معشوق به کام است/ سلطان جهانم به چنین روز غلام است/ گو شمع میارید در این جمع که امشب/ در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است/ گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است/ چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است/ در مجلس ما عطر میامیز که ما را/ هر لحظه ز گیسوی تو خوشبوی مشام است/ از چاشنی قند مگو هیچ و ز شکر/ زان رو که مرا از لب شیرین تو کام است/ تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است/ همواره مرا کوی خرابات مقام است/ از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است/ وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است/ میخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز/ وانکس که چو ما نیست در این شهر کدام است/ حافظ منشین بی می و معشوق زمانی/ کایام گل و یاسمن و عید صیام است»و در این غزل عرفانی نیز اوج هنرمندی خود را به نمایش گذاشته است:عید است و آخر گل و یاران در انتظارساقی به روی شاه ببین ماه و می بیاردل برگرفته بودم از ایام گل ولیکاری بکرد همت پاکان روزه داردل در جهان مبند و به مستی سؤال کناز فیض جام و قصه جمشید کامگارجز نقد جان به دست ندارم شراب کوکان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثارخوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریمیارب ز چشم زخم زمانش نگاه دارمی خور به شعر بنده که زیبی دگر دهدجام مرصع تو بدین در شاهوارگر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هستاز می کنند روزه گشا طالبان یارز انجا که پردهپوشی عفو کریم توستبر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیارترسم که روز حشر عنان بر عنان رودتسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوارحافظ چو رفت روزه و گل نیز میرودناچار باده نوش که از دست رفت کار
![درخشش عید فطر در ابیات زیبای مولانا و حافظ؛ روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست درخشش عید فطر در ابیات زیبای مولانا و حافظ؛ روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست](https://khoshkhabar1.ir/images/438664.jpg)