شاعرانه/ تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
شاعرانه/ تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

شاعرانه/ تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

کم خبر/برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیستگویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست آزادی و پرواز از آن خاک به این خاکجز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست این قافله از قافله سالار خراب استاینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویشدیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی نیست من در پی خویشم ، به تو بر می خورم اماآن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست آن کهنه درختم که تنم زخمی برف استحیثیت این باغ منم ، خار و خسی نیست امروز که محتاج توام ، جای تو خالیستفردا که می آیی به سراغم نفسی نیست در عشق خوشا مرگ که این بودن ناب استوقتی همه ی بودن ما جز هوسی نیست 

همچنین ببینید

نتیجه اولین عمل پیوند چشم در جهان

نتیجه اولین عمل پیوند چشم در جهان

محققان، نتایج اولین عمل پیوند چشم در جهان را منتشر کردند.