اخبار غزل

اخبار غزل

شاعرانه/ جان و دلم به دلبری زیر و زبر همی کنی

کم خبر/دل ز میان جان و دل قصد هوات می‌کندجان به امید وصل تو عزم وفات می‌کندگرچه ندید جان و دل از تو وفا به هیچ رویبر سر صد هزار غم یاد جفات می‌کندمی‌نکند به صد قران ترک کلاه‌دار چرخآنچه میان عاشقان بند قبات می‌کندخسرو یک سواره را بر رخ نطع نیلگونلعل تو طرح می‌نهد روی

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ زده ام فالی و فریاد رسی می ‌آید

کم خبر/ مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آیدکه ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آیداز غم هجر مکن ناله و فریاد که دوشزده‌ام فالی و فریادرسی می‌آیدزآتش وادی ایمن نه منم خرم و بسموسی آنجا به امید قبسی می‌آیدهیچ کس نیست که درکوی تواش کاری نیستهرکس آنجا به طریق هوسی می‌آیدکس ندانست که منزلگه

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

کم خبر/ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیارببر اندوه دل و مژده دلدار بیارنکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگونامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیارتا معطر کنم از لطف نسیم تو مشامشمه‌ای از نفحات نفس یار بیاربه وفای تو که خاک ره آن یار عزیزبی غباری که پدید آید از اغیار بیارگردی از رهگذر دوست

بیشتر بخوانید

شاعرانه/دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

کم خبر/دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاستگفت با ما منشین کز تو سلامت برخاستکه شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشستکه نه در آخر صحبت به ندامت برخاستشمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زدپیش عشاق تو شب‌ها به غرامت برخاستدر چمن باد بهاری ز کنار گل و سروبه هواداری آن عارض و قامت برخاستمست

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیست

کم خبر/از ره و منزل تحقیق اگر دوری نیستجستن خانه خورشید بجز کوری نیستگرد هر کوچه علمدار جنون دگر استنیست خاکیکه درو رایت منصوری نیستهر طرف وانگری عجز و غنا بال کشاستدهر جز محشر عنقائی و عصفوری نیستچند خواهی دل از اسباب تعین برداشتدوش اقبال ازل قابل مزدوری نیستهمه جا انجمن آرائی شیراز

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید

کم خبر/خوش به حال من و دریا و غروب و خورشیدو چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید! رشته ای از جنس همان رشته که بر گردن توستچه سر وقت مرا هم به سر وعده کشیدبه کف و ماسه که نایابترین مرجان هاتپش تب زده ی نبض مرا می فهمید آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو دادمثل خورشید که خود را به دل من بخشیدما

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ خوشا به بخت بلندم که در کنار منی

کم خبر/خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منیتو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منیگذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوزبیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منیبه روزهای جدایی دو حالت است فقطدر انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی“خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد”خوش است چون که شب و روز در کنارِ منیبمان

بیشتر بخوانید

شاعرانه/کمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورز

کم خبر/ شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنانکه به مژگان شکند قلب همه صف شکنانمست بگذشت و نظر بر من درویش انداختگفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنانتا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بودبنده من شو و برخور ز همه سیمتنانکمتر از ذره نه‌ای پست مشو مهر بورزتا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنانبر جهان

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ چه استراحت خوبی است در جوار خودم

کم خبر/چه استراحت خوبی است در جوار خودمخودم برای خودم با خودم کنار خودمهمین دقیقه که این شعر را تمام کنماز این شلوغ ِ شما می روم به غار خودمبه سمت هیچ تنم را اشاعه خواهم دادبه گوش او برسانید رهسپار خودمچه لذتی است که یک صبح سرد پاییزیکنار پنجره باشم در انتظار خودمگلی نزد به سرم زندگی

بیشتر بخوانید

ترانه زیبا و خاطره انگیز «غزل» با صدای حمید حامی

کم خبر/ متن آهنگ غزل از حمید حامی ساده نبود گذشتن از تو برامساده نبود کوچ تو از لحظه هامساده نبود قصه ی بی تو بودنساده نبود هق هق شب گریه هامچه ساده دل بریدیاشک منو ندیدیخطی رو خاطراتقشنگمون کشیدیاما به انتظار برگشتنت میمونمشب تا سحر به یادتغزل غزل میخونمشب تا سحر به یادتغزل غزل میخونمچه

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویش

کم خبر/برخیز که غیر از تو مرا دادرسی نیستگویی همه خوابند ، کسی را به کسی نیست آزادی و پرواز از آن خاک به این خاکجز رنج سفر از قفسی تا قفسی نیست این قافله از قافله سالار خراب استاینجا خبر از پیش رو و باز پسی نیست تا آئینه رفتم که بگیرم خبر از خویشدیدم که در آن آئینه هم جز تو کسی

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ این هدیه را اگر نپذیری کجا برم

کم خبر/این هدیه را اگر نپذیری کجا برمجان است جان! اگر تو نگیری کجا برمیار عزیز! یوسف من کم تحمل استاین برده را برای اسیری کجا برمبخت مرا سیاه چو گیسوی خود مخواهموی سفید را سر پیری کجا برمای قلب زخم خورده ی بیمار، من تو راگر پیش پای دوست نمیری کجا برمجان هدیه ای است پیشکش آورده از خودتاین

بیشتر بخوانید

شاعرانه/ ای کاش عشق سر به سر ما نمی‌گذاشت

کم خبر/گر عقل پشت حرف دل، اما نمی‌گذاشتتردید پا به خلوت دنیا نمی‌گذاشتاز خیر هست و نیست دنیا به شوق دوستمی‌شد گذشت... وسوسه اما نمی‌گذاشتاین قدر اگر معطل پرسش نمی‌شدمشاید قطار عشق مرا جا نمی‌گذاشتدنیا مرا فروخت ولی کاش دست‌کمچون بردگان مرا به تماشا نمی‌گذاشتشاید

بیشتر بخوانید