عصر ایران/متن پیش رو در عصر ایران منتشر شده و بازنشر آن در کم خبر به معنای تاییدش نیست
سید محمد مهدی حسینی دورود/ در روزگار کرونایی و در عصری که بزرگان در کنج کتابخانهها و خانهها فراموش و خاموش میشوند و مظلومانه و غریبانه دنیا را ترک میکنند، ستارههای دروغین و مدعیان پُرگو یا «مشهور به شهرت»، هر دم و بازدم، در رسانههای مجازی و حقیقی، خویشتنِ کممایهشان را تا آنسویِ زمین پرتاب میکنند. آری، در عصر جاهلیت اُخری، استاد، علامه محمد رضا حکیمی- متواضع، صبور، فکور، دقیق، عمیق و منصف که اکسیر حیات واقعی را یافته بود اما به جای عافیت جویی دغدغۀ عدالت داشت و « منهای فقر» را فریاد میکرد، هم میرود. مرگ، البته حق است و مردان خدا لحظۀ دیدار را انتظار میکشند اما درد این است که چرا بسیاری نمیشناسندشان؟ چرا نسل سوم و چهارم انقلاب مفسر "آفتاب" را نمیشناسند ولی فلان مانکنِ با ترکیبی از پلاستیک و پروتز و مقداری پوست وگوشتِ عاریهای وچربی و موی جا به جاشده را به خوبی میشناسند؟ شورایِ عالی انقلابِ فرهنگیِ ما و اینهمه نهادهایِ تحقیقاتی وپژوهشی علمی فرهنگی کجایند؟ این همه دستگاه و نهادهایِ پر ادا و افاده و برخوردار از بودجه و ساختمان که بعضا حتی به اندازه یک دفتر تلفن هم کارایی نداشته و ندارند دست کم می توانستند و می توانند اگر خود هنری ندارند وسیلۀ ارتباط علماء و فضلاء وعرفاء با نسل های بعدی شوند اما از همین هم مضایقه می کنند یا در حال و هوای دیگری هستند. به راستی این بسیار موسسات و نهادها که همگی از بودجه های دولتی وحکومتی ارتزاق می کنند چه ثمره ای دارند و حکیم حلیم - مرحوم استاد حکیمی- بی بودجه و رانت و تبلیغ و حمایت این همه بنیادها و نهادها- چه ثمرات و برکاتی داشت؟ نویسندۀ این سطور به لطف خداوند و به برکت نام و حریم امام (ره) تماس ها و گفت و گوهای متعدی با استاد محمد رضا حکیمی را داشتم و هر بار -چه لحظاتی که حال صحبت کردن نداشت و چه آن وقت که سرحال و با نشاط بود- نکتهای از او می آموختم و پاکی وصداقتش را می ستودم. برای روحِ بلند او از درگاه حضرت حق جلَ وعلا رحمت واسعه وعلو درجات و برای خود و امثال خود شعور و فهم و قدرشناسی، از عالمان و عارفان وحکیمانی همچون استاد، علامه، محمد رضا حکیمی - که دیده نمی شوند، چه برسد به فهمیده شدن- مسئلت دارم. صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادرِگیتی، چو تو فرزند بزاید...